puncher

/pʌnt͡ʃər//pʌnt͡ʃə/

معنی: سوراخ کننده، منگنه کننده
معانی دیگر: مشت زن، سورا  کننده

جمله های نمونه

1. You can bank by phone in the USA, punching in account numbers on the phone.
[ترجمه گوگل]شما می توانید از طریق تلفن در ایالات متحده آمریکا بانک داشته باشید، شماره حساب های تلفن را بچسبانید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با استفاده از تلفن در آمریکا، با مشت به حساب خود در تماس تلفنی، حساب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She gave him a punch on the nose.
[ترجمه گوگل]مشتی به بینی او زد
[ترجمه ترگمان]با مشت به بینی اش مشت زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He punched me on the nose.
[ترجمه گوگل]با مشت به دماغم زد
[ترجمه ترگمان]با مشت به بینی من مشت زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He punched me and knocked my teeth out.
[ترجمه گوگل]او به من مشت زد و دندان هایم را درآورد
[ترجمه ترگمان]او با مشت به من مشت زد و دندان هایش را به هم کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She punched him on the nose.
[ترجمه گوگل]با مشت به بینی او زد
[ترجمه ترگمان]با مشت به بینی اش مشت زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He punched him on the nose.
[ترجمه گوگل]مشتی به بینی او زد
[ترجمه ترگمان]با مشت به بینی اش مشت زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was punching the air in triumph.
[ترجمه گوگل]او با مشت به هوا می زد تا پیروز شود
[ترجمه ترگمان]او با پیروزی به هوا ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He punched him in the stomach.
[ترجمه گوگل]مشتی به شکمش زد
[ترجمه ترگمان]با مشت به شکمش مشت زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was punched and kicked by her attackers.
[ترجمه گوگل]او توسط مهاجمانش مشت و لگد شد
[ترجمه ترگمان]او توسط مهاجمین مورد حمله قرار گرفت و مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His speech packed quite a punch.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او کاملاً مشتاق بود
[ترجمه ترگمان] اون سخنرانی - ش یه مشت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This machine can punch out 2000 coins a day.
[ترجمه گوگل]این دستگاه می تواند 2000 سکه در روز پانچ کند
[ترجمه ترگمان]این ماشین می تواند ۲۰۰۰ سکه را یک روز باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He laid his opponent low with a single punch.
[ترجمه گوگل]او با یک مشت حریف خود را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]او با یک مشت حریف را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Have all the workers punched in yet?
[ترجمه گوگل]آیا همه کارگران هنوز مشت کرده اند؟
[ترجمه ترگمان]همه کارگرها هنوز مشت خورده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I got a shock when the salesgirl punched up the total of my shopping.
[ترجمه گوگل]وقتی دختر فروشنده کل خریدهای من را بالا برد، شوکه شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی ماشین به تمام خرید من رسید، شوکه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوراخ کننده (اسم)
gimlet, puncher

منگنه کننده (اسم)
puncher

انگلیسی به انگلیسی

• engraver, person or thing that carves; tool for carving or engraving

پیشنهاد کاربران

بپرس