pummel

/ˈpəməl//ˈpʌməl/

معنی: زدن، کوبیدن، له کردن
معانی دیگر: (به ویژه پی درپی) مشت زدن، با مشت کوفتن، مشت باران کردن، کوبکاری کردن، poundbeat : کوبیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pummels, pummeling, pummeled
• : تعریف: to strike heavily with or as if with the fists, a sword, a club, or the like; beat.
مشابه: batter, beat, drub, lather, pound

- Three of the boys held him down while the fourth one pummeled him.
[ترجمه گوگل] سه تا از پسرها او را پایین نگه داشتند و نفر چهارم او را کوبید
[ترجمه ترگمان] سه نفر از بچه ها او را پایین نگه داشتند و چهارمی با مشت به او حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a knob, such as is found on the hilt of a sword; pommel.

(2) تعریف: the act or an instance of pummeling.

جمله های نمونه

1. I pummel myself with my fists, hard, a dozen times.
[ترجمه گوگل]با مشت هایم، به سختی، ده ها ضربه به خودم می زنم
[ترجمه ترگمان]با مشت به خودم فشار می آورم، سخت، چندین بار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whining jet engines pummel airline passengers with a mind-numbing 75 to 80 decibels of noise.
[ترجمه گوگل]موتورهای جت ناله، مسافران خطوط هوایی را با صدایی 75 تا 80 دسی بل بیهوش می کنند
[ترجمه ترگمان]موتورهای جت Whining مسافران خطوط هوایی را با بی حسی ۷۵ تا ۸۰ دسی بل در صدا قطع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As it spread, markets started to pummel European banks and insurers for their exposure to what could prove to be one of the worst sovereign debt disasters ever.
[ترجمه گوگل]با گسترش آن، بازارها شروع به سرکوب بانک‌ها و بیمه‌گران اروپایی به دلیل قرار گرفتن در معرض آنچه می‌توانست یکی از بدترین بلایای بدهی دولتی باشد، کردند
[ترجمه ترگمان]همانطور که پخش شد، بازارها شروع به pummel بانک های اروپایی و بیمه گران برای مواجهه با آنچه که ممکن است یکی از بدترین فجایع بدهی در گذشته باشد، آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Improved Pummel, a Fury talent, will cause a successful interrupt to generate 10/20 Rage.
[ترجمه گوگل]Pummel بهبود یافته، یک استعداد Fury، باعث ایجاد یک وقفه موفق برای ایجاد خشم 10/20 می شود
[ترجمه ترگمان]بهبود pummel، یک استعداد روانی، باعث ایجاد یک وقفه موفق برای تولید خشم ۱۰ سپتامبر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pummel now only has one rank and no longer causes damage.
[ترجمه گوگل]پومل در حال حاضر فقط یک رتبه دارد و دیگر آسیبی ایجاد نمی کند
[ترجمه ترگمان]pummel فقط یک درجه داره و دیگه باعث آسیب نمیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Intense hurricane winds pummel the shoreline.
[ترجمه گوگل]بادهای طوفانی شدید خط ساحلی را به هم می زند
[ترجمه ترگمان]باده ای شدید و شدید خط ساحلی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am dying for a chance to pummel that guy.
[ترجمه حمید حقانی حقیقی] میمیرم برای فرصتی که بتونم یارو ( طرف ) رو مشت بارانش کنم.
|
[ترجمه گوگل]من دارم میمیرم برای فرصتی برای ضربه زدن به آن مرد
[ترجمه ترگمان]من دارم برای اینکه این یارو رو گول بزنم می میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Meanwhile, foreclosures continue to pummel the mortgage firms with big losses.
[ترجمه گوگل]در همین حال، سلب مالکیت همچنان شرکت های وام مسکن را با زیان های بزرگ تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، املاک سلب مالکیت املاک دارای خسارت های سنگینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Treat your body like a dartboard and pummel it with bad habits, and you won't have energy for fun.
[ترجمه حمید حقانی حقیقی] اگر با بدن خود مانند تخته دارت، رفتار کنید و آن را با عادات بد، بمباران ( مشت باران ) کنید، دیگر ( آنگاه ) نایی ( انرژی ) برای سرگرمی ( و تفریح ) نخواهید داشت.
|
[ترجمه گوگل]با بدن خود مانند یک تخته دارت رفتار کنید و با عادات بد به آن ضربه بزنید و انرژی برای تفریح ​​نخواهید داشت
[ترجمه ترگمان]با بدن خود مانند a رفتار کنید و آن را با عادات بد ترکیب کنید، و برای سرگرمی انرژی نخواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For a full-service luxurious getaway that won't completely pummel your eco-conscience, the Amaryllis Beach Resort in Christ Church, Barbados, West Indies, may be the ticket.
[ترجمه حمید حقانی حقیقی] برای سفری مجلل با خدمات کامل که وجدان زیست محیطی شما را اصلاً شرمنده نکند ( آزار ندهد ) ، اقامتگاه ساحلی" آماریلیس Amaryllis" در کلیسای مسیحیان، باربادوس، هند غربی، می توانددرست ترین کار ( بهترین انتخاب ) باشد.
|
[ترجمه گوگل]برای یک استراحت مجلل با خدمات کامل که به طور کامل وجدان زیست محیطی شما را تحت تأثیر قرار نمی دهد، اقامتگاه ساحلی Amaryllis در Christ Church، باربادوس، هند غربی، ممکن است بلیط باشد
[ترجمه ترگمان]برای یک سفر پر از خدمات لوکس که به طور کامل وجدان شما را تحت تاثیر قرار نمی دهد، تفریحگاه ساحل Amaryllis در کلیسای مسیح، باربادوس، هند غربی، ممکن است جریمه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. While the Democrats pummel each other John McCain, the presumptive Republican nominee, swans around the country burnishing his reputation.
[ترجمه حمید حقانی حقیقی] در حالی که دموکرات ها به جان هم افتاده اند ( در حال کوبیدن یکدیگر هستند ) ، " جان مک کین" نامزد گستاخ جمهوری خواهان، در حال پرسه زدن ( گشت زنی ) دور کشور، برای بهبود ( جلای ) شهرتش است.
|
[ترجمه گوگل]در حالی که دموکرات ها به جان مک کین، نامزد احتمالی جمهوری خواهان، همدیگر را می کوبند، قوها در سرتاسر کشور می چرخند که شهرت او را می کاهند
[ترجمه ترگمان]در حالی که دموکرات ها یکدیگر را به جان مک کین، نامزد احتمالی جمهوری خواه، می کنند، قوها در سراسر کشور آوازه خود را حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ali leaned against the ropes and allowed Foreman to pummel him.
[ترجمه حمید حقانی حقیقی] " ( محمد ) علی" به طناب ها تکیه داد و به " ( جورج ) فورمن" اجازه داد تا مشت بارانش کند.
|
[ترجمه گوگل]علی به طناب ها تکیه داد و به فورمن اجازه داد تا او را بکوبد
[ترجمه ترگمان]علی به طناب تکیه داد و به فورمن اجازه داد که او را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But sometimes she thought Perdita had created Agnes for something to pummel.
[ترجمه گوگل]اما گاهی اوقات او فکر می کرد که پردیتا اگنس را برای ضربه زدن ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]اما بعضی وقت ها فکر می کرد که Perdita اگنس را برای چیزی به pummel آفریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ali shocked his trainers and the sports world by leaning against the ropes and allowing Foreman to pummel him.
[ترجمه حمید حقانی حقیقی] " ( محمد ) علی" با تکیه دادن به طناب ها و اجازه دادن به " ( جورج ) فورمن" برای زدن ضربات پی در پی ( مشت باران کردنش ) ، مربیان خود و دنیای ورزش را شگفت زده ( شوکه ) کرد.
|
[ترجمه گوگل]علی با تکیه دادن به طناب ها و اجازه دادن به فورمن برای ضربه زدن به او، مربیان خود و دنیای ورزش را شوکه کرد
[ترجمه ترگمان]علی مربیان خود و دنیای ورزش را با تکیه به طناب تکان داد و به فورمن اجازه داد تا او را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

له کردن (فعل)
squelch, weigh, squash, pummel, contuse, quash, maul, squish, mangle, squeeze, rase, scotch

انگلیسی به انگلیسی

• pommel, beat with the fists, punch repeatedly
if you pummel someone or something, you hit them repeatedly with your fists.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To repeatedly hit or strike with force 🥊
🔍 مترادف: Batter, pound
✅ مثال: The boxer would pummel his opponent with swift punches
مشت زدن مکرر = punch repeatedly
He was pummelled in the second round
The child pummeled his mother angrily on the stomach.
کودک با عصبانیت به شکم مادرش مشت میزد.
To pummel something is to hit it repeatedly and forcefully, especially with the fists. It can also be used figuratively to describe something that is being beaten or attacked relentlessly.
ضربه زدن مکرر و شدید به کسی یا چیزی، مخصوصاً با مشت. همچنین می تواند به صورت مجازی برای توصیف چیزی که بی وقفه مورد ضرب و شتم یا حمله قرار می گیرد استفاده شود.
...
[مشاهده متن کامل]

The waves pummeled the shore, sending spray high into the air.
The boxer pummeled his opponent, leaving him with a bloody and swollen face.
The students were pummeled with homework assignments.
The economy was pummeled by the pandemic.
The storm pummeled the crops, destroying much of the harvest.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pummel
قاچ زین
ضربات مکرر با مشت
مشت باران
مثال:
Is Earth Being Pummeled by Derelict Alien Spacecraft?
thedailybeast. com
تمرینی توی بوکسه. که بی وقفه توی شکم یکی مشت میزنن.

بپرس