pull the plug

/pʊl ðə plʌg//pʊl ðə plʌg/

1- خاموش کردن دستگاهی که بیمار لاعلاج را زنده نگه می دارد 2- به پایان رساندن، تمام کردن

جمله های نمونه

1. Pull the plug and let the water drain away.
[ترجمه گوگل]دوشاخه را بکشید و اجازه دهید آب تخلیه شود
[ترجمه ترگمان]درپوش را بکشید و بگذارید آب تخلیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The banks have the power to pull the plug on the project.
[ترجمه گوگل]بانک ها این قدرت را دارند که پروژه را به دوش بکشند
[ترجمه ترگمان]بانک ها این قدرت را دارند که پروژه را اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pull the plug on your freak show, Jerry.
[ترجمه گوگل]جری، نمایش عجیب خود را قطع کن
[ترجمه ترگمان] \"چراغ ها رو روشن کن،\" جری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Practically, the banks are not wishing to pull the plug.
[ترجمه گوگل]در عمل، بانک ها تمایلی به کشیدن دوشاخه ندارند
[ترجمه ترگمان]عملا بانک ها مایل به کشیدن درپوش نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The banks can pull the plug.
[ترجمه گوگل]بانک ها می توانند دوشاخه را بکشند
[ترجمه ترگمان]بانک ها می توانند درپوش را بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The banks can technically pull the plug on Eurotunnel.
[ترجمه گوگل]بانک‌ها می‌توانند از نظر فنی یوروتونل را قطع کنند
[ترجمه ترگمان]این بانک ها از لحاظ فنی می توانند برق Eurotunnel را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If I ever get that way, just pull the plug.
[ترجمه گوگل]اگر به این راه رسیدم، فقط دوشاخه را بکش
[ترجمه ترگمان]، اگه از این راه فرار کنم از پریز درش میارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pull the plug out.
[ترجمه گوگل]دوشاخه را بیرون بکشید
[ترجمه ترگمان]درپوش را بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The whirlpool appears reliably whenever we pull the plug.
[ترجمه گوگل]هر زمان که دوشاخه را می کشیم، گرداب به طور قابل اعتمادی ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]این گرداب در زمان کشیدن پلاگ به طور قابل اطمینانی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mir guys, pull the plug.
[ترجمه گوگل]میر بچه ها، دوشاخه را بکشید
[ترجمه ترگمان]میر بچه ها، the را بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pull the plug tighty after the charging inner bladder expands.
[ترجمه گوگل]پس از انبساط مثانه داخلی شارژ، دوشاخه را محکم بکشید
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه مثانه داخلی منبسط می شود دوشاخه را بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You pull the plug. The water stirs A vortex materializes.
[ترجمه گوگل]شما دوشاخه را بکشید آب بهم می زند گردابی به وجود می آید
[ترجمه ترگمان] تو دستگاه رو می کشی آب گردابی را تکان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The man the to pull the plug the talks is Greek Cypriot Presidential Commissioner George Iacovou.
[ترجمه گوگل]مردی که مذاکرات را متوقف می کند، کمیسر ریاست جمهوری یونانی قبرس جورج یاکوو است
[ترجمه ترگمان]مردی که این گفتگوها را انجام می دهد، جورج Iacovou، کمیسر عالی ریاست جمهوری قبرس، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Finally the president to pull the plug on selling this medicine.
[ترجمه گوگل]سرانجام رئیس جمهور از فروش این دارو جلوگیری کرد
[ترجمه ترگمان]سرانجام رئیس جمهور باید این دارو را به فروش برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

متوقف کردن
از ادامه چیزی جلوگیری کردن
This phrase is typically used metaphorically to mean stopping or ending something, but it can also refer to intentionally causing someone’s death.
توقف یا پایان دادن به چیزی در معنای استعاری، اما می تواند به مرگ یا کشتن عمدی کسی نیز اشاره داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

******************************************************************************************************
مثال؛
“I was hired to pull the plug on the target. ”
In a crime drama, a character might say, “If we don’t act fast, they’re going to pull the plug on him. ”
A news report might state, “The doctor is accused of pulling the plug on several patients. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-murder/
عدم حمایت یا پشتیبانی
The government decided pull the plug of that project
prevent something from happening or continuing
جلوی انجام کاری را گرفتن
خاموش کردن
مختومه ساختن، سرو ته چیزی را هم آوردن، لغو کردن، کان لم یکن کردن
تمام کردن
دخل کسی را آوردن

بپرس