pull down

/ˈpʊlˈdaʊn//pʊldaʊn/

معنی: تخفیف دادن، کاستن، پایین اوردن، خراب کردن، دریافت کردن
معانی دیگر: 1- خراب کردن، فروریزاندن 2- خوار و خفیف کردن 3- کاستن 4- حقوق معینی دریافت کردن، به رتبه ی معینی رسیدن

جمله های نمونه

1. It is easier to pull down than build.
[ترجمه زینب هاشمی] ویران کردن راحت تر از ساختنه.
|
[ترجمه گوگل]پایین کشیدن راحت تر از ساختن است
[ترجمه ترگمان]پایین کشیدن آسان تر از ساخت آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A small crowd attempted to pull down a statue.
[ترجمه گوگل]جمعیت کمی سعی کردند مجسمه ای را پایین بکشند
[ترجمه ترگمان]یک گروه کوچک تلاش کردند تا یک مجسمه را بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sun was so strong we had to pull down the blinds.
[ترجمه گوگل]خورشید آنقدر قوی بود که مجبور شدیم پرده ها را پایین بکشیم
[ترجمه ترگمان]خورشید آنقدر قوی بود که ما مجبور بودیم پرده ها را بکشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have to pull down the barriers, so to speak, of poverty.
[ترجمه گوگل]ما باید موانع، به اصطلاح، فقر را از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]ما باید موانع را از بین ببریم، تا بتوانیم از فقر سخن بگوییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a great uproar over plans to pull down the old library.
[ترجمه گوگل]سر و صدای زیادی بر سر برنامه هایی برای تخریب کتابخانه قدیمی به پا شد
[ترجمه ترگمان]کلی نقشه کشیده بودند تا کتابخانه قدیمی را پایین بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is a plan afoot to pull down the old building so as to widen the street.
[ترجمه گوگل]طرحی در دست اجراست تا ساختمان قدیمی را پایین بکشند تا خیابان را تعریض کنند
[ترجمه ترگمان]یک نقشه است که می خواهد ساختمان قدیمی را پایین بکشد تا بتواند خیابان را گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The program has a pull down menu interface for ease of use.
[ترجمه گوگل]این برنامه دارای یک رابط منوی کشویی برای سهولت در استفاده است
[ترجمه ترگمان]این برنامه دارای یک رابط منو پایین برای سهولت استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pull down your jacket!
[ترجمه گوگل]کاپشنت را پایین بکش!
[ترجمه ترگمان]! کتت رو بیار پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I could not pull down a menu.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم یک منو را پایین بیاورم
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم منوی غذا رو از بین ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The beds in the dormitory pull down from the wall and have hard plastic mattresses.
[ترجمه گوگل]تخت های خوابگاه از دیوار پایین می آیند و تشک های پلاستیکی سفت دارند
[ترجمه ترگمان]رختخواب در خوابگاه از دیوار پایین می اید و تشک پلاستیکی سفت و سختی بیرون می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is now trying to pull down the house about the ears of Winchester's Tories.
[ترجمه گوگل]او اکنون در تلاش است تا خانه را در مورد گوش های محافظه کاران وینچستر خراب کند
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر می کوشد تا خانه را در مورد گروه اصولگرایان وینچستر پایین بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pull down menus offer easy access to the multitude of facilities and options can be selected by mouse or keyboard.
[ترجمه گوگل]منوهای کشویی دسترسی آسان به بسیاری از امکانات را ارائه می دهند و گزینه ها را می توان با ماوس یا صفحه کلید انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]منوهای پایین را پایین بکشید و دسترسی آسان به تعداد زیادی از امکانات و گزینه ها را می توانید با استفاده از ماوس یا صفحه کلید انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Seconds later, he was sidling, helping me pull down his pants.
[ترجمه گوگل]چند ثانیه بعد، او در حال استراحت بود و به من کمک می کرد تا شلوارش را پایین بیاورم
[ترجمه ترگمان]چند ثانیه بعد او از آنجا بیرون آمد و به من کمک کرد تا شلوارش را پایین بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The program uses pull down menus and is easy to follow.
[ترجمه گوگل]این برنامه از منوهای کشویی استفاده می کند و به راحتی قابل پیگیری است
[ترجمه ترگمان]این برنامه از منوهای کرکره ای استفاده می کند و پی گیری آن آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخفیف دادن (فعل)
abate, relieve, mitigate, assuage, discount, alight, bate, derogate, extenuate, lower, pull down

کاستن (فعل)
abate, diminish, discount, reduce, decrease, lessen, decline, shorten, derogate, subtract, lighten, rebate, pare, pull down, soften, detract, disqualify, draw off

پایین اوردن (فعل)
bate, shut, lower, pull down, disrate

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

دریافت کردن (فعل)
receive, recover, draw, pull down, cash

تخصصی

[سینما] پایین کشی - پایین کشی [حرکت رو به پایین فیلم از برابر دریچه یا دستگاه نمایش ]

انگلیسی به انگلیسی

• destroy; lower

پیشنهاد کاربران

یکی از معنیش میشه انتقاد کردن.
Pull someone down
پایین می آید
( پایین ) کشیدن/آوردن
Lie on your back, clasp your knees and pull them down towards your chest
به پشت دراز بکش، زانوهات بغل کن و بیار به سمت ( تا روی ) سینه ت.
کشش از پایین
نباید ورودی گیت را بدون اتصال به یک ولتاژ رها بگزاریم بنابرین با اتصال ورودی گیت به زمین از ایجاد خطای احتمالی و نویزجلوگیری میکنیم
خراب کردن
تخفیف دادن
خراب کردن
پایین اوردن
کاستن
پایین کشیدن
نابود کردن
منویی که با right click در صفحه نمایش کامپیوتر ظاهر می شود .
کشش از بالا

بپرس