pull a shift

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: شیفت کاری انجام دادن / سرِ کار رفتن برای یک نوبت کاری / یک شیفت کار کردن
🔹 مثال های کاربردی:
I have to pull a shift at the restaurant tonight from 5 to 9 PM. امشب باید از ساعت ۵ تا ۹ یه شیفت توی رستوران کار کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

She pulled a double shift to cover for a sick coworker. برای پوشش دادن همکار مریضش، یه شیفت دوتایی کار کرد.
He’s been pulling weekend shifts to save up for college. آخر هفته ها شیفت می ره تا برای دانشگاه پول جمع کنه.
🔹 مترادف ها:
work a shift – do a shift – cover a shift – take a shift