puisne

/ˈpjuːniː//ˈpjuːnɪ/

معنی: مادون، مادون، بعدی، نارسا
معانی دیگر: (انگلیس)، دون پایه، کارمند جز، بعدا، ضعیف

جمله های نمونه

1. The mortgagee registers a puisne mortgage.
[ترجمه گوگل]مرتهن رهن puisne را ثبت می کند
[ترجمه ترگمان]The یه رهن خونه رو ثبت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dongxiang advised farmers puisne Yin Shu-sections, even the names of the state lai father and brother, age of book.
[ترجمه گوگل]Dongxiang توصیه کشاورزان puisne یین شو بخش، حتی نام دولت لای پدر و برادر، سن کتاب
[ترجمه ترگمان]Dongxiang به کشاورزان \"یین شو\"، حتی نام پدر و برادر، عصر کتاب، توصیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In our investing experiment that it was come with a puisne at Northwestern, she's now an assistent professor there people saw options, two Stocks and a Bond.
[ترجمه گوگل]در آزمایش سرمایه‌گذاری ما که در نورث وسترن با یک پویسنی همراه بود، او اکنون استادیار است و مردم گزینه‌هایی، دو سهام و یک اوراق قرضه را دیدند
[ترجمه ترگمان]در تجربه سرمایه گذاری ما که با a در نورث Northwestern آمده، او اکنون یک استاد assistent است که در آنجا گزینه هایی را مشاهده کرده است، دو سهام و یک باند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The so-called Tsukuda in practice and Mita same, and Mita with a military color, Tsukuda then have a civilian character of the specific matters by local puisne, clerks to administered.
[ترجمه گوگل]به اصطلاح Tsukuda در عمل و Mita همان، و Mita با رنگ نظامی، Tsukuda سپس دارای یک شخصیت غیرنظامی از امور خاص توسط puisne محلی، منشی ها به اداره می شود
[ترجمه ترگمان]پس از آن به اصطلاح Tsukuda در عمل و Mita، و Mita با یک رنگ نظامی، Tsukuda بعد از آن، یک شخصیت غیر نظامی از موضوعات خاص توسط puisne محلی و کارمندان اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Maximum Number of Judges Order 1970 fixed the maximum number of puisne judges of the High Court at 7
[ترجمه گوگل]دستور حداکثر تعداد قضات 1970 حداکثر تعداد قضات دادگاه عالی را 7 نفر تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]حداکثر تعداد قاضیان در سال ۱۹۷۰ حداکثر تعداد of قاضی دادگاه عالی را تعیین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Results After the analysis of multiple factors, the dangerous factors were puisne, often rheum, chronic respiratory disease history, bad healthy and so on.
[ترجمه گوگل]نتایج پس از تجزیه و تحلیل عوامل متعدد، عوامل خطرناک عبارت بودند از: پویسن، اغلب روم، سابقه بیماری مزمن تنفسی، سلامت بد و غیره
[ترجمه ترگمان]نتایج پس از تجزیه و تحلیل عوامل چندگانه، عوامل خطرناکی puisne، اغلب rheum، سابقه بیماری تنفسی مزمن، سلامت بد و غیره بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مادون (اسم)
subordinate, sub, puisne, subaltern

مادون (صفت)
subordinate, subject, subservient, behindhand, subjacent, puisne, subaltern, subordinative

بعدی (صفت)
subsequent, further, future, puisne, ulterior, latter, latest

نارسا (صفت)
incommensurate, tuneless, puisne, unfledged, inexpressive, unexpressive, insufficient, inaudible

انگلیسی به انگلیسی

• junior, inferior in rank (law)

پیشنهاد کاربران

puisne mortgage
وام مسکن
رهن مسکن
1. قانون
جوان تر؛ در رتبه پایین تر
قاضی وابسته به عنوان متمایز از قاضی ارشد ( قاضی زیردست )

بپرس