• : تعریف: ready or eager to fight; overly aggressive or quarrelsome. • متضاد: pacific, peaceable • مشابه: truculent, warlike
- The two pugnacious older sons were frequently involved in brawls.
[ترجمه گوگل] دو پسر بزرگتر خصمانه اغلب درگیر دعوا می شدند [ترجمه ترگمان] دو پسر بزرگ ستیزه جو به طور مکرر در brawls دخالت داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Dementia was causing the old man to become increasingly pugnacious and difficult to care for.
[ترجمه گوگل] زوال عقل باعث می شد که پیرمرد به طور فزاینده ای عذاب آور شود و مراقبت از او دشوار شود [ترجمه ترگمان] Dementia باعث شده بود که پیرمرد به شدت ستیزه گر شود و نگهداری آن دشوار شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The President was in a pugnacious mood when he spoke to journalists about the rebellion.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور زمانی که با خبرنگاران در مورد شورش صحبت می کرد، روحیه ی خصمانه ای داشت [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در حال صحبت با روزنامه نگاران در مورد شورش بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The professor had been pugnacious and irritable.
[ترجمه گوگل]پروفسور متعصب و عصبانی بود [ترجمه ترگمان]پروفسور pugnacious و زودرنج بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I found him pugnacious and arrogant.
[ترجمه گوگل]او را متکبر و متکبر یافتم [ترجمه ترگمان]و من او را در میان pugnacious و arrogant پیدا کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Congressmen have been less pugnacious since then, and in exchange Mr Borja has stopped trying to reform things much.
[ترجمه گوگل]نمایندگان کنگره از آن زمان تا کنون کمتر سرسخت بوده اند و در عوض آقای بورجا از تلاش برای اصلاح امور دست کشیده است [ترجمه ترگمان]اعضای کنگره از آن زمان pugnacious بودند و در عوض آقای Borja تلاش برای اصلاح امور را متوقف کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Reg Seekings, a short, stocky and pugnacious East Anglian, had achieved a considerable reputation in the boxing ring.
[ترجمه گوگل]رِگ سیکینگز، یک اهل انگلستان شرقی کوتاه قد، تنومند و سرسخت، به شهرت قابل توجهی در رینگ بوکس دست یافته بود [ترجمه ترگمان]رگ Seekings، یک Anglian کوتاه، stocky و جنگجو در ایست East، به شهرت قابل توجهی در رینگ بوکس دست یافته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Crystalizing these feelings was a youthful, pugnacious writer named Norman Mailer.
[ترجمه گوگل]تبلور این احساسات نویسنده ای جوان و سرسخت به نام نورمن میلر بود [ترجمه ترگمان]این احساسات یک نویسنده جوان و جنگجو به نام نورمن میلر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. No sign of a truculent Grimsby or a pugnacious Pontefract yet, but I wouldn't hold your breath.
[ترجمه گوگل]هنوز هیچ نشانه ای از یک گریمزبی خشن یا یک پونتفرکت خصمانه وجود ندارد، اما من نمی خواهم نفس شما را حبس کنم [ترجمه ترگمان]هنوز هیچ اثری از a truculent یا pugnacious دیده نمی شد، اما من نفس تو را حبس نمی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A caustically witty and pugnacious man, Wade is a charismatic speaker who can keep a crowd spellbound.
[ترجمه گوگل]وید، مردی شوخآمیز و شوخطلب، سخنران کاریزماتیکی است که میتواند جمعیت را طلسم نگه دارد [ترجمه ترگمان]وید مردی شوخ طبع و جنگجو و charismatic است که می تواند یک مسحور کننده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Sometimes as pugnacious off-screen as he is on, Penn knows his name spells trouble in Hollywood.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات پن به همان اندازه که او در خارج از صفحه نمایش متعصب است، می داند که نامش در هالیوود باعث دردسر می شود [ترجمه ترگمان]پن، گاهی به عنوان he جنگجو، نام خود را در هالیوود می داند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. When drinking, he becomes pugnacious and rude.
[ترجمه Hadise] وقتی مشروب میخورد ستیزه جو و بی ادب میشد
|
[ترجمه گوگل]وقتی مشروب می نوشد، بداخلاق و گستاخ می شود [ترجمه ترگمان]هنگامی که مشروب می خورد، به میان می آید و خشن می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When he was a child, he was pugnacious and fought with everyone.
[ترجمه گوگل]وقتی بچه بود خصمانه بود و با همه دعوا می کرد [ترجمه ترگمان]وقتی بچه بود و با همه جنگیده و با همه جنگیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. As a child he was pugnacious and fought with everyone.
[ترجمه گوگل]در کودکی خصمانه بود و با همه دعوا می کرد [ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کودک جنگجو بود و با همه مبارزه می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Laziness makes people irascible, and Xiangzi now grew pugnacious.
[ترجمه گوگل]تنبلی مردم را خشمگین میکند و شیانگزی اکنون سختتر شده بود [ترجمه ترگمان]Laziness باعث می شود که مردم عصبانی شوند و Xiangzi اکنون ستیزه جو شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. My normally easygoing personality turned pugnacious.
[ترجمه گوگل]شخصیت معمولی راحت من تبدیل به خصومت شد [ترجمه ترگمان]شخصیت معمولی من ستیزه جو بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 ) ( formal ) 🖊 توضیح: eager to fight or argue 🔍 مترادف: combative; bellicose 💡 معادل فارسی: جنگ طلب، ستیزه جو ✅ مثال: The President was in a pugnacious mood when he spoke to journalists about the rebellion.