pugilism

/ˈpjuːdʒɪlɪzəm//ˈpjuːdʒɪlɪzəm/

معنی: مشت زنی، بوکس بازی
معانی دیگر: مشت بازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the art, practice, or profession of fighting with one's fists; boxing.

جمله های نمونه

1. The term pugilism is often used for sports.
[ترجمه گوگل]اصطلاح پوگیلیسم اغلب برای ورزش استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]واژه pugilism اغلب برای ورزش مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The term pugilism is sometimes used for the sport.
[ترجمه گوگل]اصطلاح پوگیلیسم گاهی برای این ورزش استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]واژه pugilism گاهی برای ورزش مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "Put down pugilism - if I have to wear it night and day, " said the Moral Sentiment of the Community, sternly.
[ترجمه گوگل]احساسات اخلاقی جامعه با جدیت گفت: "عذاب را کنار بگذارید - اگر مجبورم شب و روز آن را بپوشم "
[ترجمه ترگمان]احساسات اخلاقی جامعه با خشونت گفت: \" اگر مجبور باشم شب و روز آن را بپوشم، pugilism را زمین بگذارید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Taijiquan is one of the excellent pugilism in China.
[ترجمه گوگل]Taijiquan یکی از عزاداران عالی در چین است
[ترجمه ترگمان]Taijiquan یکی از pugilism عالی در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And unlike mainstream pugilism, fighters can win by not only knocking out their opponent, but also by catching them in checkmate.
[ترجمه گوگل]و برخلاف جریان اصلی پوگیلیسم، مبارزان می توانند نه تنها با ناک اوت کردن حریف خود، بلکه با گرفتن آنها در مات پیروز شوند
[ترجمه ترگمان]و برخلاف جریان اصلی pugilism، مبارزان تنها می توانند با ضربه زدن به حریف خود پیروز شوند، بلکه با گرفتن مات و مات کردن آن ها نیز می توانند پیروز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Final, it's applications in athletic sports, for example pugilism etc will be introduced.
[ترجمه گوگل]در پایان، کاربردهای آن در ورزش های ورزشی، به عنوان مثال عزاداری و غیره معرفی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]رقابت پایانی، کاربرد آن در ورزش های ورزشی، برای مثال pugilism و غیره معرفی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "That's right, " said the Pugilist, "that is right, my good friend; if pugilism had been put down yesterday, I wouldn't have this kind of Nose to-day.
[ترجمه گوگل]پوگلیست گفت: «درست است، دوست خوبم، اگر پوگیلیسم دیروز کنار گذاشته می شد، امروز این نوع بینی را نداشتم
[ترجمه ترگمان]the گفت: \" این درست است، دوست عزیز من؛ اگر دیروز غروب کرده بود، این نوع بینی را امروز نخواهم داشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A redoubtable method, and one which, united with genius, rendered this gloomy athlete of the pugilism of war invincible for the space of fifteen years.
[ترجمه گوگل]روشی غیرقابل تردید، و روشی که با اتحاد با نبوغ، این ورزشکار عبوس جنگ طلبی را در مدت پانزده سال شکست ناپذیر کرد
[ترجمه ترگمان]یک روش جدی و یک که با نبوغ متحد شده بود، این ورزش کار بزرگ جنگ را در مدت پانزده سال به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشت زنی (اسم)
boxing, slugging, pugilism

بوکس بازی (اسم)
pugilism

انگلیسی به انگلیسی

• sport of boxing, art of fighting with fists

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pugilism / pugilist
✅️ صفت ( adjective ) : pugilistic
✅️ قید ( adverb ) : pugilistically

بپرس