معنی: دست انداز، گودال، چاله فاضل اب، گل گرفتن، گل الود کردنمعانی دیگر: آب باران (در چاله یا دست انداز جاده و غیره)، چالاب، کولاب، گل آلود کردن، گلی کردن، گل (معمولا دارای خاک رس و شن)، تبدیل به گل یا ملات کردن، با گل یا ملات پوشاندن، در گل و لای بازی کردن، در آب گلی شنا یا تقلا کردن، (فلزکاری) حوضچه ی ذوب، مخلوط کردن
• (2)تعریف: to combine (clay or sand) with water to make a waterproof mixture.
• (3)تعریف: to process (metal, esp. pig iron) by melting in a furnace and removing the slag.
جمله های نمونه
1. the car passed over a puddle and splashed us with muddy water
اتومبیل از روی چالاب رد شد و ما را غرق آب گل آلود کرد.
2. The puddle evaporated rapidly in the sun.
[ترجمه گوگل]گودال به سرعت در آفتاب تبخیر شد [ترجمه ترگمان]گودال به سرعت در آفتاب ناپدید شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There was a puddle of water on the kitchen floor.
[ترجمه F] یک گودال آب روی کف آشپزخانه بود
|
[ترجمه گوگل]کف آشپزخانه یک گودال آب بود [ترجمه ترگمان]روی کف آشپزخانه یک گودال آبی وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Careful you don't tread in that puddle.
[ترجمه sevil] مراقب باشید که در آن گودال قدم نزنید.
|
[ترجمه للی] مراقب باشید
|
[ترجمه آریننننننننننن] مراقب باشید تا در آن گودال راه نروید.
|
[ترجمه گوگل]مواظب باش تو اون گودال پا نزنی [ترجمه ترگمان]مراقب باش که در آن گودال قدم نزنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The children always puddle about after a rain.
[ترجمه گوگل]بچهها همیشه بعد از باران در حال گلوله زدن هستند [ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه بعد از باران به گودال آب می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I accidentally stepped in a puddle.
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی پا به یک گودال گذاشتم [ترجمه ترگمان]من اتفاقی تو یه گودال قدم گذاشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Billy trod in a big puddle.
[ترجمه گوگل]بیلی در حوضچه ای بزرگ قدم زد [ترجمه ترگمان]بیلی گل بزرگی را لگد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She hopped over the next puddle, then the next.
[ترجمه گوگل]او روی گودال بعدی و سپس روی گودال بعدی پرید [ترجمه ترگمان]از گودال بعدی جست و بعد، بعدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The puddle suddenly disappears and I look over at Marie.
[ترجمه گوگل]گودال ناگهان ناپدید می شود و من به ماری نگاه می کنم [ترجمه ترگمان]ناگهان آب ناپدید می شود و من به ماری نگاه می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Today her eyes were as dull as a puddle.
[ترجمه گوگل]امروز چشمانش مثل یک گودال کدر بود [ترجمه ترگمان]امروز چشمانش به اندازه یک گودال کدر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The boy stepped out of the puddle and began to take off his running shoes, still grumbling to himself.
[ترجمه گوگل]پسر از گودال بیرون آمد و شروع به درآوردن کفش های دویدن خود کرد و همچنان برای خود غرغر می کرد [ترجمه ترگمان]پسر از گودال بیرون آمد و شروع به بیرون رفتن کفش هایش کرد، هنوز غرولند می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Had I been allowed to puddle around on my own, people today might curl their lips at Faldo's approach.
[ترجمه گوگل]اگر به من اجازه داده می شد که به تنهایی در اطراف چاله بزنم، مردم امروز ممکن بود با نزدیک شدن به فالدو لب های خود را حلقه کنند [ترجمه ترگمان]اگر اجازه داده بودم که روی پای خودم بروم، مردم امروز می توانستند لب های خود را در نزدیکی Faldo حلقه کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She flew down Puddle Lane, round the corner, and back into Market Square.
[ترجمه گوگل]او به پایین پادل لین پرواز کرد، گوشه ای را دور زد و به میدان بازار برگشت [ترجمه ترگمان]او به طرف خیابان puddle رفت و در گوشه خیابان پیچید و به میدان بازار رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A puddle is a little mirror.
[ترجمه آرش] گودال شبیه یک آینه ی کوچک است
|
[ترجمه گوگل]گودال یک آینه کوچک است [ترجمه ترگمان]گودال کوچکی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Instead, a burnt man kneels near a puddle, quietly brooding.
[ترجمه گوگل]در عوض، یک مرد سوخته نزدیک یک گودال زانو زده و بی سر و صدا در حال فکر کردن است [ترجمه ترگمان]به جای آن مرد سوخته در کنار گودالی زانو می زند و آهسته در فکر فرو می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] مانداب [زمین شناسی] ماندآب [آب و خاک] گلخراب
انگلیسی به انگلیسی
• small pool of water or liquid; mud; pool of foul stagnant water mix, muddle; muddy, dirty, pollute; roll about in the mud; stir metallic steel a puddle is a small, shallow pool of liquid on the ground.
پیشنهاد کاربران
1. چاله اب باران 2. ( فلز شناسی ) حوضچه ذوب مثال: the dog lapped water out of a puddle سگ اب را از چاله ی آب باران زبان زد و خورد.
معادل انگلیسی دست اندازی که در خیابان ها میشناسیم این مورده: Road Bump یا Speed Bump به دست اندازهای مصنوعی ساخت بشر در خیابان ها گفته میشه که جلوی سرعت رانندگان رو می گیره Puddle به چاله ی پر از آبی که در اثر بارش باران ایجاد شده گفته میشه و یک معنی دیگرش هم پدال قایقرانی هست.
Puddle= گودال کوچک Water puddle= گودال آب، چالاب
گودال آب
کسی رو تحریک جنسی کردن. شیشه ( مواد مخدر )
گودال
گودال یا چاله پر از آب باران
چاله آب
آبی که بعد از بارندگی در سطح کوچکی از زمین جمع میشه ( بچه ها دوپا میپرن توش )
آب باران ( در چاله یا دست انداز جاده و غیره ) ، چاله آب Don't step in the puddle
hole
چاله اب که توی خیابان یا پیاده رو، پس از بارندگی بوجود میاد، گودال ، چاله
در اصطلاح فارس به آن تُنُک آب ( TONOKAB ) گفته می شود چاله های کم عمق و پر از آب و گل کف خیابان که معمولا بر اثر بارندگی ایجاد می شوند.