puckery


معنی: چروک
معانی دیگر: وابسته به یا موجب چروکیدگی، چین خورده، جمع شده، چین خور نده جمع شو نده

مترادف ها

چروک (صفت)
rotten, wizen, puckery

پیشنهاد کاربران

بپرس