1. he puckered up his lips for a kiss
لب های خود را برای بوسه غنچه کرد.
2. i puckered my lips into a whistle
لب های خود را برای سوت زدن جمع کردم.
3. zary was wearing a puckered blouse
زری یک بلوز چروکیده پوشیده بود.
4. as soon as she heard shemr's name, her face puckered
تا اسم شمر را شنید چهره اش چین افتاد.