1. electronic publishing
نشر کامپیوتری،نشر الکترونیکی
2. to run errands for a publishing company
برای موسسه ی نشریاتی پادویی کردن
3. a phenomenon in the world of publishing
رویداد چشمگیری در عالم مطبوعات
4. finally my book was printed and i entered into the citadel of publishing
بالاخره کتابم چاپ شد و به قلعه ی انتشارات راه یافتم.
5. Authors are famously ignorant about the realities of publishing.
[ترجمه گوگل]نویسندگان مشهور در مورد واقعیت های انتشارات ناآگاه هستند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان از واقعیات انتشار خبر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. During the 1980s monster publishing houses started to swallow up smaller companies.
[ترجمه گوگل]در طول دهه 1980، انتشارات هیولا شروع به بلعیدن شرکت های کوچکتر کردند
[ترجمه ترگمان]در طول دهه ۱۹۸۰، چاپخانه ها شروع به قورت دادن شرکت های کوچک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This publishing firm is planning a new series of school textbooks.
[ترجمه گوگل]این موسسه انتشاراتی در حال برنامه ریزی سری جدید کتاب های درسی مدرسه است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال برنامه ریزی برای یک سری کتاب های درسی جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We have to show that publishing this story is in the public interest .
[ترجمه گوگل]ما باید نشان دهیم که انتشار این داستان به نفع عموم است
[ترجمه ترگمان]ما باید نشان دهیم که انتشار این داستان در منافع عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The publishing firm was advertising for a typist.
[ترجمه گوگل]شرکت انتشاراتی برای یک تایپیست تبلیغ می کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال تبلیغ برای ماشین نویس همه کاره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They are publishing for the young author.
[ترجمه گوگل]آنها برای نویسنده جوان منتشر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال نویسنده جوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The publishing world is extremely competitive.
[ترجمه گوگل]دنیای نشر به شدت رقابتی است
[ترجمه ترگمان]دنیای انتشار به شدت رقابتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The editor's PC should support desktop publishing and graphics.
[ترجمه گوگل]رایانه شخصی ویرایشگر باید از انتشار دسکتاپ و گرافیک پشتیبانی کند
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر شخصی باید از انتشار دسکتاپ و گرافیک پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They are publishing the dictionary on CD-ROM.
[ترجمه گوگل]آنها فرهنگ لغت را روی سی دی رام منتشر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها فرهنگ لغت را در سی دی چاپ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Fiction takes up a large slice of the publishing market.
[ترجمه گوگل]داستان بخش بزرگی از بازار نشر را به خود اختصاص داده است
[ترجمه ترگمان]این داستان یک بخش بزرگ از بازار چاپ را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She chose publishing as a career.
[ترجمه گوگل]او انتشارات را به عنوان شغل انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]او نشر را به عنوان یک شغل انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He's just been appointed director of the publishing division.
[ترجمه گوگل]او به تازگی به عنوان مدیر بخش انتشارات منصوب شده است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مدیر بخش انتشار منصوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. There are few openings in publishing for new graduates.
[ترجمه گوگل]فرصت های کمی برای انتشارات برای فارغ التحصیلان جدید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فرصت های کمی در انتشار برای فارغ التحصیلان جدید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید