فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: publishes, publishing, published
حالات: publishes, publishing, published
• (1) تعریف: to prepare and distribute (printed material) for sale or circulation to the public.
• مترادف: issue, print
• مشابه: circulate, propagate, report, run
• مترادف: issue, print
• مشابه: circulate, propagate, report, run
- This company publishes mainly textbooks.
[ترجمه گوگل] این شرکت عمدتاً کتاب های درسی را منتشر می کند
[ترجمه ترگمان] این شرکت به طور عمده کتاب های درسی منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت به طور عمده کتاب های درسی منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause to be printed and distributed to the public.
- She wrote poetry in addition to her novels, but she never published any of it.
[ترجمه گوگل] او علاوه بر رمانهایش شعر هم مینوشت، اما هرگز هیچ یک از آنها را منتشر نکرد
[ترجمه ترگمان] او علاوه بر رمان های خود شعر می سرود، اما هرگز هیچ یک از آن ها را منتشر نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او علاوه بر رمان های خود شعر می سرود، اما هرگز هیچ یک از آن ها را منتشر نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to bring to public attention or knowledge, esp. by formal announcements.
• مترادف: announce, post, proclaim, publicize
• مشابه: air, blazon, herald, placard, promulgate, report, trumpet
• مترادف: announce, post, proclaim, publicize
• مشابه: air, blazon, herald, placard, promulgate, report, trumpet
- The newspaper will publish the results of the election in a special morning edition.
[ترجمه گوگل] این روزنامه نتایج انتخابات را در ویژه نامه صبح منتشر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] این روزنامه نتایج انتخابات را در نسخه ویژه صبحگاهی منتشر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این روزنامه نتایج انتخابات را در نسخه ویژه صبحگاهی منتشر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The politician did not want to publish the fact that he had helped the enemy during the war.
[ترجمه گوگل] این سیاستمدار نمی خواست این واقعیت را منتشر کند که در طول جنگ به دشمن کمک کرده است
[ترجمه ترگمان] سیاست مدار نمی خواست این حقیقت را که او در زمان جنگ به دشمن کمک کرده بود منتشر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سیاست مدار نمی خواست این حقیقت را که او در زمان جنگ به دشمن کمک کرده بود منتشر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: publishable (adj.)
مشتقات: publishable (adj.)
• (1) تعریف: to issue printed matter, esp. as a business.
• مشابه: issue, print
• مشابه: issue, print
- Our magazine publishes weekly.
[ترجمه گوگل] مجله ما هر هفته منتشر می شود
[ترجمه ترگمان] مجله ما هفتگی منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مجله ما هفتگی منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to have one's written or graphic work issued to the public; be published.
• مشابه: issue, report, write
• مشابه: issue, report, write
- As a professor, you cannot focus only on teaching, you must carry out research and publish.
[ترجمه گوگل] شما به عنوان یک استاد نمی توانید فقط بر تدریس تمرکز کنید، باید تحقیق کنید و منتشر کنید
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک استاد، شما نمی توانید تنها بر روی آموزش تمرکز کنید، باید تحقیق کنید و منتشر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک استاد، شما نمی توانید تنها بر روی آموزش تمرکز کنید، باید تحقیق کنید و منتشر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید