publicist

/ˈpəbləˌsɪst//ˈpʌblɪsɪst/

معنی: روزنامه نگار، تبلیغات چی، ناشر
معانی دیگر: ویژه گر حقوق بین الملل، (نادر) روزنامه نگار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person such as a publicity agent who is in the business of bringing information to public attention.

جمله های نمونه

1. It was James Mill who was the best publicist for utilitarian ideas on government.
[ترجمه گوگل]این جیمز میل بود که بهترین تبلیغ کننده برای ایده های سودگرایانه در مورد دولت بود
[ترجمه ترگمان]این فیلم \"جیمز میل\" بود که بهترین مدیر روابط عمومی برای ایده های utilitarian در زمینه حکومت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Webb was an immodest publicist of his own achievements.
[ترجمه گوگل]وب تبلیغاتی بی‌حیا در مورد دستاوردهای خود بود
[ترجمه ترگمان]وب یک روزنامه نگار پر زرق و برق از کاره ای خودش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A publicist for Cruise said she could not confirm the plan.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه نگار برای کروز گفت که او نمی تواند این طرح را تایید کند
[ترجمه ترگمان]یکی از سخنگویان \"کروز\" گفت که او نمی تواند این برنامه را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Um when Jenny is done with the publicist she is going to look at it and figure out what her options are.
[ترجمه گوگل]اوم وقتی جنی کارش را با کارشناس تبلیغاتی تمام کرد، به آن نگاه می‌کند و گزینه‌های او را درمی‌یابد
[ترجمه ترگمان]ام - - م، وقتی که \"جنی\" با مدیر تبلیغات کاری انجام داده باید به اون نگاه کنه و بفهمه که انتخاب های اون چیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Webb was an immodest publicist of his achievements, and amassed wealth but also large debts.
[ترجمه گوگل]وب تبلیغاتی بی‌حرمتی در مورد دستاوردهای خود بود و ثروت جمع آوری کرد، اما بدهی‌های زیادی نیز داشت
[ترجمه ترگمان]وب یک روزنامه نگار پر زرق و برق از دستاوردهایش بود، و ثروت را جمع و جور کرد، ولی بدهی های بزرگ هم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was the publicist for a syndicate of galleries in Soho, an impresario of special events.
[ترجمه گوگل]او روزنامه‌نگار سندیکایی از گالری‌ها در سوهو بود، که یک امپرساریو رویدادهای خاص بود
[ترجمه ترگمان]او مسئول روابط عمومی گالری سوهو شده بود و یک مدیر برنامه های خاص در سوهو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was not allowed by her publicist to reveal any specifics about what new scandals she may have uncovered.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگارش به او اجازه نداد جزئیاتی درباره رسوایی‌های جدیدی که ممکن است کشف کرده باشد، فاش کند
[ترجمه ترگمان]به او اجازه داده نشد که جزئیات مربوط به اخبار جدیدی که ممکن است کشف کرده باشد را افشا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was a distinguished publicist.
[ترجمه گوگل]او یک روزنامه نگار برجسته بود
[ترجمه ترگمان]او یک روزنامه نگار برجسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lorna's publicist, physician, astrologer or other senior members of her entourage might also be present.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگار، پزشک، اخترشناس لورنا یا سایر اعضای ارشد اطرافیان او نیز ممکن است حضور داشته باشند
[ترجمه ترگمان]Lorna (روزنامه نگار)، پزشک، منجم و یا دیگر اعضای ارشد of نیز ممکن است حضور داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The publicist replied: " I just changed your message so people could relate to it. "
[ترجمه گوگل]مسئول تبلیغات پاسخ داد: من فقط پیام شما را تغییر دادم تا مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند
[ترجمه ترگمان]مدیر تبلیغات پاسخ داد: \" من فقط پیام شما را تغییر دادم تا مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Self - publicist is every kid.
[ترجمه گوگل]خود تبلیغاتی هر بچه ای است
[ترجمه ترگمان]خود - روزنامه نگار هر کودک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Penny Sansevieri, a 44-year-old publicist from San Diego, Calif., says she already takes her BlackBerry with her everywhere, so taking it with her into the great beyond doesn't seem that strange.
[ترجمه گوگل]پنی سانسویری، یک روزنامه‌نگار 44 ساله از سن دیگو، کالیفرنیا، می‌گوید که بلک‌بری خود را از قبل همه جا با خود می‌برد، بنابراین بردن آن به دنیای فراتر از آن چندان عجیب به نظر نمی‌رسد
[ترجمه ترگمان] پنی Sansevieri \"، یه مدیر تبلیغاتی ۴۴ ساله از\" سان دیگو \"،\" calif می گوید که او همه جا را با خودش می برد، پس آن را با خودش به دنیای بیرون می برد که عجیب به نظر نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pitt's personal publicist, Cindy Guagenti, confirmed the donation.
[ترجمه گوگل]سیندی گواجنتی، روزنامه‌نگار شخصی پیت، این کمک مالی را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]\"پیت Guagenti\"، سخنگوی شخصی ویلیام پیت، این کمک را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روزنامه نگار (اسم)
diarist, journalist, newspaperman, publicist

تبلیغات چی (اسم)
publicist, showman

ناشر (اسم)
publicist, publisher

تخصصی

[حقوق] متخصص حقوق عمومی، متخصص حقوق بین الملل و اصول حکومت، نویسنده مقالات سیاسی، آژانس تبلیغاتی، متصدی تبلیغات

انگلیسی به انگلیسی

• public relations agent, press agent; expert on international law and affairs
a publicist is a person who publicizes things, especially as part of a job in advertising or journalism.

پیشنهاد کاربران

سخنگوی یک مقام حقوقی یا حقیقی،
در ایران بیشتر با عنوان � دفتر فلان مقام و. . . � می بینم.
به نظر نمی رسد معنای این واژه ناشر و نویسنده و حقوقدان باشد.
بلکه بیشتر به معنای مسئولان بخش 'روابط عمومی' است.
این افراد عموماً کارشان انجام تبلیغات و برقراری ارتباطات برای فروش کتاب است؛ کارهایی از قبیل: فعالیت های رسانه ای، تبلیغات، و ارتباط گرفتن با مطبوعات.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.

حقوقدان
در حقوق بین الملل : متخصص
مسئول تبلیغات ( برای یک شخص، کالا و یا شرکت )
( در مورد شخصیت ها ) مسئول هماهنگی برنامه ها یا مسئول دفتر اطلاع رسانی و یا مدیر برنامه ها

بپرس