1. He had psychotherapy to help him deal with his childhood traumas.
[ترجمه گوگل]او روان درمانی کرد تا به او کمک کند تا با آسیب های دوران کودکی خود مقابله کند
[ترجمه ترگمان]او با آسیب های روحی دوران کودکی به او کمک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In the psychotherapy group, patients were free to play out their fantasies.
[ترجمه گوگل]در گروه روان درمانی، بیماران آزاد بودند تا خیالات خود را اجرا کنند
[ترجمه ترگمان]در گروه روان درمانی، بیماران برای بیرون آوردن تخیلات خود آزاد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In gestalt psychology and gestalt psychotherapy, people's thoughts and emotions are seen as complex wholes.
[ترجمه گوگل]در روانشناسی گشتالت و رواندرمانی گشتالت، افکار و احساسات افراد بهعنوان کلهای پیچیده دیده میشوند
[ترجمه ترگمان]در روان شناسی gestalt و gestalt روان درمانی، افکار و عواطف مردم به عنوان کل پیچیده تلقی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Psychotherapy helped him to shed some of his insecurity/inhibitions.
[ترجمه گوگل]روان درمانی به او کمک کرد تا برخی از ناامنی/بازداری هایش را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]روان درمانی به او کمک کرد تا برخی از ناامنی \/ inhibitions خود را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. For milder depressions, certain forms of psychotherapy do work well.
[ترجمه گوگل]برای افسردگی های خفیف تر، اشکال خاصی از روان درمانی به خوبی کار می کنند
[ترجمه ترگمان]برای depressions ملایم تر، انواع خاصی از روان درمانی خوب کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The psychotherapy is carried out in small interactive groups.
[ترجمه گوگل]روان درمانی در گروه های کوچک تعاملی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]روان درمانی در گروه های کوچک تعاملی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was deeply hostile to the idea of psychotherapy.
[ترجمه گوگل]او عمیقاً با ایده روان درمانی مخالف بود
[ترجمه ترگمان]با این اندیشه روان بود که او از این موضوع ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I have had counselling, bereavement counselling, psychotherapy, drug therapy, and hypnotherapy.
[ترجمه گوگل]من مشاوره، مشاوره سوگ، روان درمانی، دارودرمانی و هیپنوتیزم درمانی داشته ام
[ترجمه ترگمان]من مشاوره، مشاور داغدیدگی، روان درمانی، درمان اعتیاد، و hypnotherapy داشته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Every psychotherapy process, early in its development, defines the basic questions it is trying to answer.
[ترجمه گوگل]هر فرآیند روان درمانی، در اوایل رشد خود، سؤالات اساسی را تعریف می کند که سعی دارد به آنها پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]هر فرآیند روان درمانی، در ابتدای رشد خود، سوالات اساسی که در تلاش برای پاسخ دادن است را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Postmodern psychotherapy, in contradistinction, could no longer speak in terms of such differentiation.
[ترجمه گوگل]رواندرمانی پست مدرن، در تضاد، دیگر نمیتوانست بر حسب چنین تمایزی صحبت کند
[ترجمه ترگمان]روان درمانی فرامدرن در contradistinction دیگر نمی تواند بر حسب این تمایز سخن بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When possible, psychotherapy is done in a professional office.
[ترجمه گوگل]در صورت امکان، روان درمانی در مطب حرفه ای انجام می شود
[ترجمه ترگمان]در صورت امکان، روان درمانی در یک دفتر حرفه ای انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Is it amenable to psychotherapy or gene therapy?
[ترجمه گوگل]آیا امکان روان درمانی یا ژن درمانی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا تابع درمان یا درمان ژن است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. These are not the technical issues of psychotherapy or medical management; they are human ones.
[ترجمه گوگل]اینها مسائل فنی روان درمانی یا مدیریت پزشکی نیستند آنها انسان هستند
[ترجمه ترگمان]این ها مسائل فنی روان درمانی یا مدیریت پزشکی نیستند؛ آن ها ones انسانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. These ideas from psychotherapy help our background understanding of emotional experiences in the later part of the life-cycle.
[ترجمه گوگل]این ایدههای رواندرمانی به درک پیشینه ما از تجربیات عاطفی در بخش بعدی چرخه زندگی کمک میکند
[ترجمه ترگمان]این ایده ها از روان درمانی به درک پس زمینه ما از تجربیات عاطفی در بخش بعدی چرخه زندگی کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. People working without either psychotherapy or a regular meditation program should follow a similar procedure.
[ترجمه گوگل]افرادی که بدون روان درمانی یا برنامه مدیتیشن منظم کار می کنند باید از روش مشابهی پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]افرادی که بدون روان درمانی یا یک برنامه مراقبه منظم کار می کنند باید از یک روش مشابه پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید