psychostimulant

________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( پزشکی – داروی محرک سیستم عصبی مرکزی ) :**
دارویی که فعالیت مغز و سیستم عصبی مرکزی را افزایش می دهد و معمولاً برای درمان اختلالاتی مانند ADHD یا نارکولپسی تجویز می شود
مثال: *Methylphenidate is a common psychostimulant used to treat attention deficit disorders. *
متیل فنیدیت یک داروی محرک روانی رایج برای درمان اختلال کم توجهی است.
2. ** ( روان شناختی – افزایش تمرکز، هوشیاری، یا خلق ) :**
این داروها می توانند تمرکز، انرژی ذهنی، یا خلق را به طور موقت افزایش دهند
مثال: *Psychostimulants can improve cognitive performance in individuals with attention difficulties. *
داروهای محرک روانی می توانند عملکرد شناختی را در افراد دارای مشکل تمرکز بهبود دهند.
3. ** ( داروشناسی – دسته ای از داروهای محرک ) :**
شامل موادی مانند آمفتامین ها، متیل فنیدیت، کافئین، و برخی محرک های غیرقانونی
مثال: *Amphetamines and caffeine are both classified as psychostimulants, though with different risk profiles. *
آمفتامین ها و کافئین هر دو در دستهٔ محرک های روانی قرار می گیرند، هرچند با سطح خطر متفاوت.
4. ** ( فرهنگی – مصرف برای بهره وری یا بیداری ) :**
در فرهنگ مدرن، گاهی برای افزایش بهره وری، بیداری شبانه، یا عملکرد تحصیلی استفاده می شوند—گاه با سوءمصرف
مثال: *Some students misuse psychostimulants during exams to stay awake and focused. *
برخی دانش آموزان در ایام امتحان برای بیدار ماندن و تمرکز، از محرک های روانی سوءاستفاده می کنند.
5. ** ( استعاری – هر عامل محرک ذهنی یا احساسی ) :**
در زبان استعاری، به هر چیزی که ذهن یا احساسات را به طور ناگهانی فعال یا تحریک کند
مثال: *The film acted as a psychostimulant, jolting the audience into emotional awareness. *
آن فیلم مثل یک محرک روانی عمل کرد و تماشاگران را به آگاهی احساسی تکان داد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
central nervous system stimulant – cognitive enhancer – mental energizer – alertness booster – neurostimulant