psychopathy

/saɪˈkɑːpəθi//saɪˈkɑːpəθi/

بیماری روانی، جامعه ستیزی، روان بیماری، روان تباهی، معالجه روانی، اختلالات فکری وروانی، اختلالات روانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: mental disease, disorder, or malfunction.

جمله های نمونه

1. Some human conditions, such as psychopathy, do not make much sense according to this theory.
[ترجمه گوگل]برخی از شرایط انسانی، مانند روان‌پریشی، بر اساس این نظریه چندان معنا ندارد
[ترجمه ترگمان]برخی شرایط انسانی مانند psychopathy، توجه زیادی به این نظریه ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We don't accept people with psychopathy, infectious diseases and serious skin diseases.
[ترجمه گوگل]ما افراد مبتلا به سایکوپاتی، بیماری های عفونی و بیماری های جدی پوستی را نمی پذیریم
[ترجمه ترگمان]ما مردم را با بیماری های عفونی، بیماری های عفونی و بیماری های پوستی جدی می پذیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Presents the scientific facts of psychopathy and antisocial behavior.
[ترجمه گوگل]حقایق علمی روان‌پریشی و رفتار ضداجتماعی را ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]ارائه حقایق علمی رفتار ضد اجتماعی و ضداجتماعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We do not accept people with psychopathy, infectious diseases and serious skin diseases.
[ترجمه گوگل]ما افراد مبتلا به سایکوپاتی، بیماری های عفونی و بیماری های جدی پوستی را نمی پذیریم
[ترجمه ترگمان]ما افراد مبتلا به بیماری های عفونی، عفونی و بیماری های پوستی جدی را قبول نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In Damon's book, a wonderful book on psychopathy, he talks about a thirteen-year-old mugger who specialized in mugging blind people.
[ترجمه گوگل]در کتاب دیمون، یک کتاب فوق‌العاده در مورد روان‌پریشی، او در مورد دزدی سیزده ساله صحبت می‌کند که در دزدی افراد نابینا تخصص داشت
[ترجمه ترگمان]در کتاب دامون، یک کتاب فوق العاده درباره psychopathy صحبت می کند و درباره a سیزده ساله که متخصص بیماری های مهاجم هستند صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This CAT has seriously Psychopathy, KEEP OFF unless you are a Psychopathy Specialist.
[ترجمه گوگل]این گربه به طور جدی روان‌پریشی دارد، تا زمانی که متخصص روان‌پریشی نباشید، آن را خاموش نگه دارید
[ترجمه ترگمان]این CAT را خیلی دوست دارد، مگر اینکه شما متخصص Specialist باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People who had been diagnosed with more extreme psychopathy showed greater degrees of abnormality in this tract.
[ترجمه گوگل]افرادی که مبتلا به روان‌پریشی شدیدتر تشخیص داده شده بودند، درجات بیشتری از ناهنجاری را در این دستگاه نشان دادند
[ترجمه ترگمان]افرادی که مبتلا به psychopathy شدید بودند، در این دستگاه درجات غیرعادی بالاتری را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This means that individuals that score higher for psychopathy are better at selecting victims.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که افرادی که نمره بالاتری برای روان‌پریشی دارند، در انتخاب قربانیان بهتر هستند
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که افرادی که امتیاز بالاتری برای psychopathy دارند در انتخاب قربانی بهتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Overall results confirmed a strong positive correlation between psychopathy scores and accuracy of victim identification.
[ترجمه گوگل]نتایج کلی یک همبستگی مثبت قوی بین نمرات روان‌پریشی و دقت شناسایی قربانی را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]نتایج کلی همبستگی مثبت قوی بین نمرات psychopathy و دقت شناسایی قربانی را تایید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is psychopathy due to nature or nurture?
[ترجمه گوگل]آیا روان‌پریشی ناشی از طبیعت است یا تربیت؟
[ترجمه ترگمان]آیا به خاطر طبیعت یا تربیت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results: The psychopathy, depression, psychasthenia, paranoid scores are higher in the group of drug addicts than in controls.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: نمرات روان‌پریشی، افسردگی، روان‌استنی، پارانوئید در گروه معتادان بیشتر از گروه کنترل است
[ترجمه ترگمان]نتایج: افسردگی، افسردگی، psychasthenia، نمرات پارانویایی در گروه معتادان مواد مخدر بیشتر از کنترل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To find out, they recruited 67 prisoners and tested them for psychopathy.
[ترجمه گوگل]برای پی بردن به این موضوع، آنها 67 زندانی را به خدمت گرفتند و از آنها برای روانپریشی آزمایش کردند
[ترجمه ترگمان]برای فهمیدن این موضوع، آن ها ۶۷ زندانی را استخدام کرده و برای psychopathy مورد آزمایش قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conversely, less activity in mirror systems has been linked to autism and also with psychopathy - different conditions that are both noted for low levels of empathy.
[ترجمه گوگل]برعکس، فعالیت کمتر در سیستم‌های آینه‌ای با اوتیسم و ​​همچنین با روان‌پریشی مرتبط است - شرایط متفاوتی که هر دو برای سطوح پایین همدلی ذکر شده‌اند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، فعالیت کم تر در سیستم های آیینه ای به اوتیسم و هم چنین با شرایط psychopathy - متفاوت مرتبط شده است که هر دو به سطوح پایین همدلی اشاره دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These statements, and others like them, were designed to measure, respectively, psychopathy, Machiavellianism and a person's sense of how meaningful life is.
[ترجمه گوگل]این گزاره‌ها و موارد دیگر مانند آن‌ها به ترتیب برای سنجش روان‌پریشی، ماکیاولیسم و ​​احساس یک فرد از معنادار بودن زندگی طراحی شده‌اند
[ترجمه ترگمان]این بیانیه ها و برخی دیگر مثل آن ها برای اندازه گیری، به ترتیب، psychopathy، Machiavellianism و یک فرد از این که زندگی معنی دار چقدر است طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mental illness, psychological disorder, any disease that impairs normal mental functioning

پیشنهاد کاربران

روان آزار ( نوعی اختلال شخصیت که بیمار هیچ حس ترحم و مهربانی به بقیه نداره و توانایی آزار بقیه هم داره ) .
Psychopathy is a neuropsychiatric disorder marked by deficient emotional responses, lack of empathy, and poor behavioral controls, commonly resulting in persistent antisocial deviance and criminal behavior.
...
[مشاهده متن کامل]

روان آزاری یا سایکوپاتی ( به انگلیسی: Psychopathy ) نوعی اختلال شخصیت است. مهمترین شاخصه آن عدم حس همدردی\دلسوزی و عدم حس پشیمانی ( فقدان عذاب وجدان ) پس از انجام کار ناشایست است. این افراد بدون حس ترحم، قادر به آزار دادن دیگران هستند.

⁦✔️⁩اختلال روانی
All cats have an element of 💥psychopathy💥, according to new study
psychopathy ( روان شناسی )
واژه مصوب: روان آزاری
تعریف: مجموعۀ ویژگی های شخصیتی با مشخصۀ خودمحوری و تکانشگری و فقدان هیجاناتی نظیر احساس گناه و پشیمانی |||متـ . جامعه ستیزی، جامعه آزاری sociopathy
روان آزاری

بپرس