psychopathic

/ˌsaɪkoʊˈpæθɪk//ˌsaɪkəʊˈpæθɪk/

روان بیمار، آدم روانی، آدم جامعه ستیز، وابسته به ناخوشی دماغی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: psychopathically (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, afflicted with, or characteristic of mental illness or psychopathy.

جمله های نمونه

1. Patriotism is a pernicious, psychopathic form of idiocy.
[ترجمه گوگل]میهن پرستی یک شکل مخرب و روانی حماقت است
[ترجمه ترگمان]وطن پرستی، یک نوع pernicious، و نوعی حماقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He denounced democracy as a psychopathic expression of inferiority and compromise as an aberration that must be crushed out of existence.
[ترجمه گوگل]او دموکراسی را به عنوان یک بیان روانی حقارت و سازش به عنوان انحرافی که باید از وجود درهم شکسته شود، محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]وی دموکراسی را به عنوان بیماری روانی تحقیر و سازش محکوم کرد و به عنوان یک محرک جبری که باید از موجودیت رها شود، سازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just catch some unsuspecting psychopathic bee, strap it on and watch it go.
[ترجمه گوگل]فقط یک زنبور روان پریش را بگیرید، آن را ببندید و ببینید که چگونه می رود
[ترجمه ترگمان]فقط یک خرده زنبور عسل را بگیر، آن را ببند و آن را تماشا کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gore was schizoid, suffering from a psychopathic disorder, requiring treatment for many years to come.
[ترجمه گوگل]گور اسکیزوئید بود و از یک اختلال روان‌پریشی رنج می‌برد و سال‌ها به درمان نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]گور schizoid بود که دچار بیماری روانی دچار بیماری روانی شده بود و سال ها به درمان نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His ability to rationalise verged on the psychopathic.
[ترجمه گوگل]توانایی او برای عقلانی کردن به افراد روان‌پریشی نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]توانایی او در اصلاح این بیماری دچار بیماری روانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So many psychopathic murderers – fortunate to have been under Barker's radical tutelage – had been declared cured and freed.
[ترجمه گوگل]بسیاری از قاتل‌های روان‌پریشی – که خوشبختانه تحت سرپرستی رادیکال بارکر بودند – درمان و آزاد شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماری های روانی - خوش شانس - که تحت آموزش های رادیکال Barker قرار گرفته بودند - درمان شدند و آزاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Psychopathic preoccupied with torture in the extreme, but not known to have committed murder.
[ترجمه گوگل]روان‌پریشی که به شدت درگیر شکنجه است، اما مشخص نیست که مرتکب قتل شده باشد
[ترجمه ترگمان]psychopathic با شکنجه در نهایت تلاش می کرد، اما نمی دانست که مرتکب قتل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Taken together, these cues gave the psychopathic men a rough gauge of how confident their potential victims were.
[ترجمه گوگل]در مجموع، این نشانه‌ها به مردان روان‌پریشی نشان می‌دهد که قربانیان بالقوه‌شان چقدر مطمئن هستند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این نشانه ها به افراد مبتلا به بیماری روانی یک درجه سختی از میزان اعتماد به نفس قربانیان بالقوه خود دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Psychopathic disorders are universal, but each country hasits own history and legal principles" regarding how the disordersare addressed in the legal system, he concluded.
[ترجمه گوگل]وی در پایان گفت: «اختلالات روان‌پریشی جهانی هستند، اما هر کشوری تاریخچه و اصول حقوقی خاص خود را دارد» در خصوص نحوه رسیدگی به این اختلالات در نظام حقوقی
[ترجمه ترگمان]وی در پایان گفت: \" اختلالات روانی جهانی هستند، اما هر کشور سابقه و اصول حقوقی خود را در رابطه با نحوه پرداخت the در سیستم قضایی خود دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Psychopathic personality, which is also called non-psychosis mental obstruct, is actually an extreme of the personality development of erroneous tendency.
[ترجمه گوگل]شخصیت روان‌پریشی که به آن انسداد ذهنی غیر روان‌پریشی نیز گفته می‌شود، در واقع یک افراطی از رشد شخصیتی گرایش نادرست است
[ترجمه ترگمان]شخصیت Psychopathic که اختلال ذهنی non نیز نامیده می شود در واقع نوعی از رشد شخصیت گرایش erroneous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A series of unsolved murders on the island has raised fears that a psychopathic serial killer is on the loose.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از قتل های حل نشده در این جزیره این نگرانی را ایجاد کرده است که یک قاتل زنجیره ای روانی در حال رها شدن است
[ترجمه ترگمان]یک سری قتل های حل نشده در جزیره، از این که یک قاتل سریالی در حال فرار است، بزرگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is supposed to be just a very ordinary, lost-in-the-crowd guy with an unsuspected psychopathic leaning.
[ترجمه گوگل]قرار است این فقط یک مرد بسیار معمولی و گمشده در میان جمعیت باشد که تمایلات روانی نامعلومی دارد
[ترجمه ترگمان]این قرار بود فقط یه آدم معمولی، گم و گور شده باشه - یه آدم معمولی که حتی یه روانی unsuspected هم نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her fantasies, though seemingly innocent, have some genetic connection to his psychopathic deceits.
[ترجمه گوگل]خیال‌پردازی‌های او، اگرچه به ظاهر بی‌گناه به نظر می‌رسند، اما پیوندی ژنتیکی با فریب‌های روان‌پریشی او دارند
[ترجمه ترگمان]فانتزی های او، هرچند ظاهرا بی گناهه یک ارتباط ژنتیکی برای فریب و نیرنگ او دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The fact is that an externalized conflict with a psychopathic origin can be confused all too easily with a genuinely external one.
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که یک تعارض بیرونی با منشأ روان‌پریشی را می‌توان به راحتی با یک تضاد واقعی خارجی اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]واقعیت این است که یک تعارض externalized شده با یک منشا روانی می تواند همه چیز را به راحتی با یک مشکل خارجی واقعی اشتباه گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of mental illness; of severe antisocial behavior accompanied by an absence of normal moral and emotional functioning
someone who is psychopathic is a psychopath.

پیشنهاد کاربران

۱. روانی. روان بیمار ۲. روان بیمارانه
مثال:
A series of unsolved murders on the island has raised fears that a psychopathic serial killer is on the loose.
یک سری از قتل های در پرده ابهام مانده در جزیره، این ترس را که یک قاتل سریالی روانی فرار کرده را افزایش داده است.
روان پریش
جامعه ستیز
A series of unsolved murders on the island has raised fears that a psychopathic serial killer is on the loose
آدم جامعه ستیز، جنایتکار روانی

بپرس