psychomotor


روان جنبشی، روان حرکتی، ناشی از حرکات عضلانی در اثر عمل فکری

جمله های نمونه

1. Cerebral ultrasound, hearing assessment, and psychomotor development were investigated for all 18 live-born neonates.
[ترجمه گوگل]سونوگرافی مغزی، ارزیابی شنوایی، و رشد روانی حرکتی برای همه 18 نوزاد زنده مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ارزیابی شنوایی، ارزیابی شنوایی و توسعه psychomotor برای همه ۱۸ neonates متولد شده مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some psychomotor seizures, grand mal can be the precursor of similar symptoms.
[ترجمه گوگل]برخی از تشنج های روانی حرکتی، گرند مال می تواند پیش ساز علائم مشابه باشد
[ترجمه ترگمان]برخی از این حملات ناگهانی، او می تواند منادی نشانه های مشابه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Psychomotor development was reported to be normal in all patients during the first year of life.
[ترجمه گوگل]رشد روانی حرکتی در تمام بیماران در طول سال اول زندگی طبیعی گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که رشد Psychomotor در تمام بیماران طی اولین سال زندگی نرمال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conctusions: the Psychomotor epilepsy and the Psychoses must give distinguish, furthermore it is practicable.
[ترجمه گوگل]ضربه‌ها: صرع روانی حرکتی و روان‌پریشی باید تمایز قائل شوند، علاوه بر این، عملی است
[ترجمه ترگمان]Conctusions: صرع لوب گیجگاهی و the باید تمایز قایل شوند، علاوه بر این امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was only when he started losing his psychomotor skills that he seeks medical help.
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که مهارت های روانی-حرکتی خود را از دست داد، به دنبال کمک پزشکی بود
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی بود که او مهارت های psychomotor خود را از دست داد که به دنبال کمک پزشکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusions HV has diagnosis value for absentia and psychomotor epilepsy.
[ترجمه گوگل]ConclusionsHV ارزش تشخیصی برای غیبت و صرع روانی حرکتی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری HV به طور غیابی و صرع psychomotor ارزش تشخیصی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Provides supplemental iron, for psychomotor and mental development in infants and children.
[ترجمه گوگل]آهن مکمل را برای رشد روانی حرکتی و ذهنی در نوزادان و کودکان فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]تامین آهن مکمل، برای رشد روانی و رشد ذهنی در کودکان و کودکان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Potentially clinical relevant higher reoperation rates occurred after psychomotor therapy but rates were within normal ranges.
[ترجمه گوگل]نرخ‌های بالقوه بالینی مربوط به جراحی مجدد بعد از درمان روانی حرکتی رخ داد، اما نرخ‌ها در محدوده طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]بعد از درمان psychomotor به طور بالقوه نرخ reoperation بالاتری رخ داد اما نرخ در محدوده نرمال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective : To discuss the relation of the Psychomotor epilepsy and the correlated Psychoses.
[ترجمه گوگل]هدف: بحث در مورد رابطه صرع روانی حرکتی و روان پریشی مرتبط
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی رابطه of Psychomotor و the مرتبط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. MAIN OUTCOME MEASURES:Mental Development Index(MDI) and Psychomotor Development Index(PDI) scores of the two groups were compared.
[ترجمه گوگل]معیارهای نتیجه اصلی: نمرات شاخص رشد ذهنی (MDI) و شاخص رشد روانی حرکتی (PDI) دو گروه مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]معیارهای اصلی OUTCOME: شاخص توسعه روانی (MDI)و شاخص توسعه Psychomotor (PDI)از دو گروه مورد مقایسه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Zolpidem and zopiclone obviously decreased the psychomotor performance by 2% and 0% respectively.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که زولپیدم و زوپیکلون عملکرد روانی حرکتی را به ترتیب 2% و 0% کاهش دادند
[ترجمه ترگمان]Zolpidem و zopiclone به ترتیب عملکرد psychomotor را به ترتیب ۲ % و ۰ % کاهش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Method 50 cases of psychomotor epilepsy were examined.
[ترجمه گوگل]روش 50 مورد صرع روانی حرکتی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در این روش ۵۰ مورد صرع لوب گیجگاهی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His general physical condition was good and psychomotor development was normal.
[ترجمه گوگل]وضعیت جسمانی عمومی او خوب و رشد روانی حرکتی طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]شرایط جسمانی عمومی او خوب بود و توسعه psychomotor طبیعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Epilepsy is a common disease, epilepsy seizure types can be divided into grand mal epilepsy, petit mal epilepsy, psychomotor seizures, the limitations of seizures and complex partial seizures.
[ترجمه گوگل]صرع یک ​​بیماری شایع است، انواع تشنج صرع را می توان به صرع بزرگ، صرع کوچک، تشنج روانی حرکتی، محدودیت های تشنج و تشنج های جزئی پیچیده تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]صرع، بیماری شایع، صرع، صرع، صرع، صرع، صرع، صرع، psychomotor صرع،، صرع،، صرع، and صرع، complex صرع، grand صرع، grand، صرع، mal، grand، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be، be
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• caused by both mental and motor factors

پیشنهاد کاربران

روان حرکتی ( صفت ) : مربوط به حرکات عضلانی ناشی از فعالیت ذهنی
روانی حرکتی
سوار شدن تصویر هدف بر روی تجربیات قبل با لمس کردن کارت اهداف

بپرس