psychometry


معنی: ازمایش هوش، روان سنجی
معانی دیگر: غیب بینی، نهاد بینی

جمله های نمونه

1. Psychometry can, of course, be extended from an object to a whole site.
[ترجمه گوگل]البته روان‌سنجی را می‌توان از یک شی به یک سایت کامل گسترش داد
[ترجمه ترگمان]البته Psychometry می تواند از یک شی به یک مکان دیگر بسط داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Learn to use psychometry to gather information.
[ترجمه گوگل]یاد بگیرید که از روان سنجی برای جمع آوری اطلاعات استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید از psychometry برای جمع آوری اطلاعات استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As aspects of criminal psychometry, a test in criminal remember, includes four aspects of induction, measure, analysis and distinguish, is a complete system.
[ترجمه گوگل]به عنوان جنبه های روان سنجی جنایی، یک آزمون در حافظه جنایی، شامل چهار جنبه استقرایی، سنجش، تحلیل و تمایز، یک سیستم کامل است
[ترجمه ترگمان]به عنوان جنبه های of جنایی، آزمون در مورد جرم، شامل چهار جنبه از القا، اندازه گیری، آنالیز و تشخیص، یک سیستم کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is a little bit like psychometry where if you held a gemstone you would get the history of the person.
[ترجمه گوگل]این کمی شبیه روان سنجی است که اگر یک سنگ قیمتی در دست داشته باشید، تاریخچه آن شخص را به دست می آورید
[ترجمه ترگمان]کمی شبیه psychometry است که اگر به سنگ قیمتی داشته باشی، تاریخ آن شخص را به دست خواهی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By means of psychometry, this researcher studies the learning adaptation of the students in rural junior middle schools.
[ترجمه گوگل]این محقق با استفاده از روان سنجی به بررسی سازگاری یادگیری دانش آموزان مدارس راهنمایی روستایی می پردازد
[ترجمه ترگمان]این محقق با استفاده از psychometry، یادگیری یادگیری دانش آموزان در مدارس راهنمایی روستایی را مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Psychometry with Wechsler preschool and primary scale of intelligence(WPPSI)for 203 preschool children was conducted and the influence factors on their intelligence were investigated.
[ترجمه گوگل]روان‌سنجی با مقیاس هوشی پیش‌دبستانی وکسلر و مقیاس هوش اولیه (WPPSI) برای 203 کودک پیش‌دبستانی انجام شد و عوامل تأثیرگذار بر هوش آنها بررسی شد
[ترجمه ترگمان]Psychometry با پیش دبستانی و مقیاس اولیه هوش (WPPSI)برای ۲۰۳ کودک پیش دبستانی انجام شد و عوامل تاثیر بر هوش آن ها مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The both Criminal psychometry and physiometry only are one way of criminal lie detective means.
[ترجمه گوگل]روان‌سنجی جنایی و فیزیومتری تنها یکی از راه‌های کارآگاهی دروغ جنایی هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو مجرم جنایی و physiometry فقط یک راه برای جنایات جنایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We can analyze those backward students by using Radar-graph?Wooden-barrel Principle?and some methods of psychometry.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم آن دانش‌آموزان عقب مانده را با استفاده از نمودار رادار، اصل بشکه چوبی و برخی روش‌های روان‌سنجی تحلیل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم آن دانشجویان را با استفاده از رادار - گراف تجزیه و تحلیل کنیم؟ اصل Wooden چوبی؟ و برخی از روش های of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many psychics believe astrology is one way to get into the field of psychometry.
[ترجمه گوگل]بسیاری از روانشناسان معتقدند طالع بینی یکی از راه های ورود به حوزه روان سنجی است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از روحانیت معتقدند که علم احکام نجوم یک راه برای ورود به حوزه of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When we determine the the impact of the informations coming from in the psychometry on the psychological health of the extent, it is difficult to have a stringent standards.
[ترجمه گوگل]وقتی تأثیر اطلاعاتی که از روان‌سنجی به دست می‌آید بر سلامت روان‌شناختی میزان آن را تعیین می‌کنیم، داشتن استانداردهای دقیق دشوار است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما تاثیر اطلاعات بر سلامت روانی تا حدی را مشخص می کنیم، داشتن یک استاندارد سخت دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods:98 hypertension patients and 80 health individuals as control were selected, to carry out psychometry by type A question paper and hospital anxiety depression(HAD).
[ترجمه گوگل]روش کار: 98 بیمار پرفشاری خون و 80 فرد سالم به عنوان کنترل برای انجام روان سنجی با پرسشنامه نوع A و افسردگی اضطراب بیمارستانی (HAD) انتخاب شدند
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۹۸ بیمار فشار خون و ۸۰ فرد بهداشتی به عنوان کنترل انتخاب شدند، تا psychometry را با نوع A و افسردگی درمان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Creativity research follows two threads — lognitudinal and transverse, and five approaches are used— experimentation, psychometry, biography, computer model and cross culture.
[ترجمه گوگل]پژوهش خلاقیت از دو رشته پیروی می‌کند - طولی و عرضی، و از پنج رویکرد استفاده می‌شود: آزمایش، روان‌سنجی، بیوگرافی، مدل کامپیوتری و فرهنگ متقابل
[ترجمه ترگمان]تحقیقات خلاقیت عبارتند از دو رشته - lognitudinal و عرضی، و پنج رویکرد مورد استفاده قرار می گیرند - آزمایش ها، psychometry، بیوگرافی، مدل کامپیوتری و فرهنگ متقابل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمایش هوش (اسم)
intelligence test, psychometry

روان سنجی (اسم)
psychometry, psychometrics

انگلیسی به انگلیسی

• measurement of intellectual ability and psychological traits through a series of tests

پیشنهاد کاربران

بپرس