1. a clinical psychologist
روان شناس بالینی
2. He passed himself off as a senior psychologist.
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک روانشناس ارشد گذشت
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو به عنوان یه روانشناس ارشد قبول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He has enlisted the help of a sports psychologist for the team.
[ترجمه گوگل]او از یک روانشناس ورزشی برای تیم کمک گرفته است
[ترجمه ترگمان]او به کمک یک روانشناس ورزشی برای این تیم کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He is now a consultant psychologist with a major London hospital.
[ترجمه گوگل]او اکنون یک روانشناس مشاور در یک بیمارستان بزرگ لندن است
[ترجمه ترگمان]او اکنون یک روانشناس مشاور با یک بیمارستان بزرگ لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. An assessment by an independent educational psychologist was essential.
[ترجمه گوگل]ارزیابی توسط یک روانشناس آموزشی مستقل ضروری بود
[ترجمه ترگمان]ارزیابی توسط یک روانشناس آموزشی مستقل ضروری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He practises as a clinical psychologist.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک روانشناس بالینی فعالیت می کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک روانشناس بالینی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her psychologist turned out to be a fake.
[ترجمه گوگل]معلوم شد روانشناس او قلابی است
[ترجمه ترگمان] روانشناس اون تبدیل به یه جعلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Last night a top criminal psychologist cast doubt on the theory.
[ترجمه گوگل]دیشب یک روانشناس جنایی ارشد این نظریه را مورد تردید قرار داد
[ترجمه ترگمان]دیشب یک روانشناس ارشد جنایی در مورد این نظریه تردید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Skinner was the psychologist who popularized behavior modification.
[ترجمه گوگل]اسکینر روانشناسی بود که اصلاح رفتار را رایج کرد
[ترجمه ترگمان]اسکینر یک روان شناس بود که رفتار رفتار را رواج داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They called in a psychologist to give an independent opinion.
[ترجمه گوگل]آنها از یک روانشناس خواستند تا نظر مستقلی بدهد
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک روانشناس درخواست کردند که نظر مستقلی بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He's a psychologist - or rather, a psychoanalyst.
[ترجمه گوگل]او یک روانشناس - یا بهتر است بگوییم، یک روانکاو است
[ترجمه ترگمان]او یک روانشناس است - یا یک روانکاو …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She spent 15 years as a clinical psychologist with the Northumberland Health Authority.
[ترجمه گوگل]او 15 سال را به عنوان روانشناس بالینی در سازمان بهداشت نورثامبرلند گذراند
[ترجمه ترگمان]او ۱۵ سال به عنوان روان شناس بالینی با اداره بهداشت جهانی هزینه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Every psychologist is an object of psychological discourse, as well as an agent of it.
[ترجمه گوگل]هر روانشناس موضوع گفتمان روانشناختی و همچنین عامل آن است
[ترجمه ترگمان]هر روان شناس یک موضوع از گفتمان روانشناسی و همچنین یک عامل از آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. UC-Berkeley psychologist Robert MacCoun may be the only person on earth as clear-eyed on this subject as I am.
[ترجمه گوگل]رابرت مک کان، روانشناس دانشگاه کالیفرنیا-برکلی، ممکن است تنها فردی روی زمین باشد که به اندازه من در این موضوع روشنگر است
[ترجمه ترگمان]UC برکلی - برکلی، (Robert MacCoun)ممکن است تنها فردی باشد که روی کره زمین است، همان طور که من هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Of this argument Max Hammerton, an experimental psychologist, is a good recent example.
[ترجمه گوگل]مکس هامرتون، روانشناس تجربی، نمونه خوبی از این بحث است
[ترجمه ترگمان]از این برهان، مکس hammerton، یک روانشناس آزمایشی، نمونه خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید