1. psychological warfare
جنگ روانی
2. in a psychological test the mice were taught to find their way through a labyrinth
در یک آزمون روان شناسی به موش ها یاد دادند که راه خود را در یک پیچراه پیدا کنند.
3. vexed with a psychological disorder
دچار اختلال روانی
4. he could not withstand psychological pressure
او تاب تحمل فشار روانی را نداشت.
5. frustrating one's natural instincts could lead to psychological complications
سرکوب کردن غرایز طبیعی ممکن است منجر به پیچیدگی های روانی شود.
6. Victory in the last game gave them a psychological advantage over their opponents.
[ترجمه گوگل]پیروزی در آخرین بازی باعث برتری روحی آنها نسبت به حریف شد
[ترجمه ترگمان]پیروزی در آخرین بازی به آن ها برتری روانی نسبت به مخالفان خود داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The problem was psychological rather than physiological.
[ترجمه گوگل]مشکل روانی بود تا فیزیولوژیکی
[ترجمه ترگمان]این مشکل روانی بود تا فیزیولوژیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Psychological and sociological studies were emphasizing the importance of the family.
[ترجمه گوگل]مطالعات روانشناختی و جامعهشناختی بر اهمیت خانواده تأکید داشتند
[ترجمه ترگمان]مطالعات روانشناسی و جامعه شناسی بر اهمیت خانواده تاکید داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Psychological problems very often underlie apparently physical disorders.
[ترجمه گوگل]مشکلات روانی اغلب زمینه ساز اختلالات ظاهری جسمانی است
[ترجمه ترگمان]مشکلات روانی اغلب زمینه ساز اختلالات فیزیکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Abuse can lead to both psychological and emotional problems.
[ترجمه گوگل]سوء استفاده می تواند منجر به مشکلات روحی و روانی شود
[ترجمه ترگمان]سو استفاده می تواند منجر به مشکلات روانی و عاطفی هم بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Sleep disorders are a serious psychological problem .
[ترجمه گوگل]اختلالات خواب یک مشکل روانی جدی است
[ترجمه ترگمان]اختلالات خواب یک مشکل روانی جدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He saw religion as a psychological crutch.
[ترجمه گوگل]او دین را یک عصا روانی می دانست
[ترجمه ترگمان]دین دین را به عنوان یک عصای روانشناسی می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Her symptoms are more psychological than physical .
[ترجمه گوگل]علائم او بیشتر روانی است تا جسمی
[ترجمه ترگمان]علائم او بیشتر روانی هستند تا فیزیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Recurrent dreams are not necessarily indicative of psychological problems.
[ترجمه گوگل]رویاهای مکرر لزوماً نشان دهنده مشکلات روانی نیستند
[ترجمه ترگمان]رویاهای شیرین لزوما نشان دهنده مشکلات روانی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The psychological effects on the United States were immense and in Washington the wounds have still not fully healed.
[ترجمه گوگل]اثرات روانی بر ایالات متحده بسیار زیاد بود و در واشنگتن زخم ها هنوز به طور کامل التیام نیافته اند
[ترجمه ترگمان]اثرات روانی در ایالات متحده بسیار زیاد بود و در واشنگتن زخم ها هنوز کاملا التیام نیافته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Depression is both biological and psychological.
[ترجمه گوگل]افسردگی هم بیولوژیکی و هم روانی است
[ترجمه ترگمان]افسردگی هم زیست شناختی و هم روان شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Even minor head injuries can cause long-lasting psychological effects.
[ترجمه گوگل]حتی صدمات جزئی سر می تواند اثرات روانی طولانی مدت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]حتی آسیب های سر جزئی می توانند باعث تاثیرات طولانی مدت روانی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Where does the stress fall in "psychological"?
[ترجمه گوگل]استرس در "روانی" کجا می افتد؟
[ترجمه ترگمان]استرس در \"روانشناسی\" افت می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید