psycho

/ˈsaɪkoʊ//ˈsaɪkəʊ/

(عامیانه) مخفف:، پیشوند:، روان [psychology]

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: psychos
• : تعریف: (slang) a psychopath.
صفت ( adjective )
• : تعریف: insane.
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: mind.

- psychoanalysis
[ترجمه گوگل] روانکاوی
[ترجمه ترگمان] روان کاوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- psychiatry
[ترجمه گوگل] روانپزشکی
[ترجمه ترگمان] روان پزشکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: psychology.

- psychobabble
[ترجمه گوگل] روانی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- psychodynamics
[ترجمه گوگل] روان پویایی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Don't let him drive-he's a complete psycho behind the wheel!
[ترجمه آرمان] به او اجازه ی رانندگی ندهید_او یک روانی کامل در پشت فرمان
|
[ترجمه امیر] اجازه نده او رانندگی کند، او پشت فرمان یک روانی به تمام عیار است
|
[ترجمه مهسا] به او اجازه نده رانندگی کند _او یک روانی به تمام معنا پشت فرمان است
|
[ترجمه امید] نذار رانندگی کنه ، اون پشت فرمون کامل دیوونه میشه
|
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید او رانندگی کند - او یک روانی کامل پشت فرمان است!
[ترجمه ترگمان]نگذار او رانندگی کند - او یک روانی کامل پشت فرمان است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He suddenly went psycho and started shooting in all directions.
[ترجمه گوگل]او ناگهان روانی شد و شروع به تیراندازی به هر طرف کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان دیوانه شد و شروع به تیراندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some psycho picked her up, and killed her.
[ترجمه گوگل]یک روانشناس او را گرفت و کشت
[ترجمه ترگمان]یه روانی اون رو انتخاب کرده و اونو کشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Psycho made over 000 consecutive appearances before it was withdrawn in 1880.
[ترجمه گوگل]Psycho قبل از اینکه در سال 1880 کنار گذاشته شود، بیش از 000 حضور متوالی داشت
[ترجمه ترگمان]روانی بیش از ۱۰۰۰ سال پیش از اینکه در سال ۱۲۰ از آن خارج شود، ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He created several automatons, the most celebrated being Psycho, which first performed in 187
[ترجمه گوگل]او چندین خودکار ساخت که مشهورترین آنها Psycho بود که اولین بار در سال 187 اجرا شد
[ترجمه ترگمان]او چندین automatons را خلق کرد که مشهورترین آن ها Psycho بودند که در سال ۱۸۷ اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When the psycho is caught, then let go on a technicality, Mom takes matters into her own hands.
[ترجمه گوگل]وقتی روانی گرفتار می‌شود، بعد از یک موضوع فنی رها می‌شود، مامان اوضاع را به دست خودش می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که اون روانی گیر افتاد، پس از این مساله استفاده کن مامان همه چی رو به دست خودش می بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But playing a psycho killer palls fairly soon.
[ترجمه گوگل]اما بازی در نقش یک قاتل روانی خیلی زود به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]اما در حال بازی کردن یه قاتل روانی خیلی زود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Psycho and Peeping Tom, both of which are more than 30 years-old and remain deeply shocking, are also ignored.
[ترجمه گوگل]Psycho و Peeping Tom که هر دو بیش از 30 سال سن دارند و عمیقاً تکان دهنده هستند نیز نادیده گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]Psycho و Peeping، که هر دو از آن ها بیش از ۳۰ سال سن دارند و عمیقا شوکه شده اند، نادیده گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The man's a psycho.
[ترجمه گوگل]مرد روانی است
[ترجمه ترگمان]اون یه روانی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Flesh-eating psycho played by Sir Anthony Hopkins is back in a slick, camp sequel.
[ترجمه گوگل]روانی گوشتخوار با بازی سر آنتونی هاپکینز در دنباله ای شیک و کمپ بازگشته است
[ترجمه ترگمان]Flesh eating که توسط سر آنتونی هاپکینز نقش بازی می کند در یک دنباله کمپ و دنباله داستان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Psycho was a cross-legged Hindu figure, twenty-two inches high, which played whist with the audience.
[ترجمه گوگل]سایکو یک هندوی چهارپا به ارتفاع بیست و دو اینچ بود که با تماشاگران ویس بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]روانیه یک هیکل هندی بود، بیست و دو اینچ قد داشت که با تماشاگران بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've lost two of my men to this psycho.
[ترجمه گوگل]من دو نفر از مردانم را به خاطر این روانی از دست دادم
[ترجمه ترگمان]من دوتا از افرادم رو به این روانی از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Methods Questionnaires of psycho - problems were conducted in 40 hospitalized patients with psychosis during convalescence.
[ترجمه گوگل]روش ها: پرسشنامه مشکلات روانی در 40 بیمار مبتلا به روان پریشی بستری در دوران نقاهت انجام شد
[ترجمه ترگمان]شیوه ها و روش های روان شناسی - مشکلات در ۴۰ بیمار بستری با روان پریشی در طی دوران نقاهت انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cognitive therapy play an important role in the Psycho - counseling framework.
[ترجمه گوگل]شناخت درمانی نقش مهمی در چارچوب روانی - مشاوره ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]درمان شناختی نقش مهمی در چارچوب مشاوره Psycho ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How many of you believe in psycho - kinesis Raise my hand.
[ترجمه گوگل]چند نفر از شما به روانی - حرکتی اعتقاد دارید دست مرا بلند کنید
[ترجمه ترگمان]چند نفر از شما به یه روانی اعتقاد دارین؟ - دستم رو بالا می برم -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mentally disturbed person, person who suffers from mental illness
of the mind, of the psyche
a psycho is the same as a psychopath; an informal word.

پیشنهاد کاربران

از نظر ریشه شناسی به معنای روح/ روان هست.
مثال:
psychoactive ( adj. )
also psycho - active, "of or pertaining to drugs that affect mental states, " 1959, from psycho - active.
psychoanalyze ( v. )
...
[مشاهده متن کامل]

also psycho - analyze, psychoanalyse, "subject to or treat by psychoanalysis, " 1911; see psycho - analyze. Related: Psychoanalyzed; psychoanalyzing. Earlier was psychologize ( 1830 ) .
psychodrama ( n. )
also psycho - drama, "form of psychotherapy involving the acting out of a patient's problems and difficulties, " 1937 ( in writing of U. S. psychiatrist Jacob L. Moreno ( 1889 - 1974 ) ) , from psycho - drama. Related: Psychodramatic.
psychodynamic ( adj. )
also psycho - dynamic, 1856, in homeopathic publications, "pertaining to mental powers" ( mesmerism, etc. ) , from psycho - dynamic ( adj. ) . By 1874 as "pertaining to psychodynamics, " the science of the laws of mental action ( George Henry Lewes ) .
psychogenesis ( n. )
also psycho - genesis, 1838, "origin and development of the soul or mind, " from psycho - - genesis "birth, origin, creation. " Also in the same sense was psychogeny. Related: Psychogenetic; psychogenetical.
psychogenic ( adj. )
"having a mental or psychological origin or cause, " 1884, from psycho - - genic.
psychographic ( adj. )
also psycho - graphic, "of or pertaining to psychography, " 1856, from psychograph "supernatural photographic image or device" ( 1854 ) from psycho - - graph. Also see psychography. Related: Psychographics.
psychography ( n. )
1883, "history of an individual soul; the natural history of the phenomenon of mind, " from psycho - - graphy. Earlier it meant "spirit - writing by the hand of a medium" ( 1863 ) .
psychohistory ( n. )

psycho ( mentally ill ) . She is a psycho. She should be in a hospital
روانی یا دیوانه
( عامیانه )
روانی، روان پریش، خل، دیوانه ( کوتاه شده psychopathic )
مثال:
he killed his mum, he must be a psycho
You've got to be careful at night, man—a lot of psychos out there
Psycho stimulant medician
در این جا معنی: روان گردان میدهد
ترجمه: داروهای محرک روان گردان
تویه کاور آهنگ من یه دیوونم بهنام بانی از این کلمه استفاده کرده که به معنای همون دیونه بودن از لحاظ عشقی رو میده
در شعر psycho از Russ به معنای روانی است
دیوانه
Very unusual behavior
روان پریش . دیوانه
کسی که مشکل روحی و روانی داره

روان پریش. روانی
روانی، روان ریش
روانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس