• : تعریف: a doctor who specializes in treating mental and emotional disorders.
- The psychiatrist prescribed medication that helped the patient cope with his disturbed thoughts and perceptions.
[ترجمه گوگل] روانپزشک دارویی تجویز کرد که به بیمار کمک می کرد تا با افکار و ادراک آشفته خود کنار بیاید [ترجمه ترگمان] روان پزشک دارویی تجویز کرد که به بیمار کمک کرد تا با افکار و تصورات آشفته خود کنار بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. minoo is training to be a psychiatrist
مینو برای روان پزشک شدن آموزش می بیند.
2. He wondered if the psychiatrist was trying to goad him into some unguarded response.
[ترجمه گوگل]او متعجب بود که آیا روانپزشک سعی دارد او را وادار کند تا واکنشی بیخبر کند [ترجمه ترگمان]از خودش می پرسید که آیا روان پزشک سعی دارد او را وادار کند که او را به یک پاسخ بدون محافظ وادار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He went to a psychiatrist about his compulsive gambling.
[ترجمه گوگل]او در مورد قمار اجباری خود به روانپزشک مراجعه کرد [ترجمه ترگمان]اون به یه روان پزشک در مورد قمار his رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She saw a psychiatrist who used hypnotism to help her deal with her fear.
[ترجمه گوگل]او روانپزشکی را دید که از هیپنوتیزم برای کمک به او برای مقابله با ترس استفاده کرد [ترجمه ترگمان]او یک روان پزشک دید که از هیپنوتیزم استفاده کرد تا با ترس او روبرو شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The psychiatrist said she was suffering from paranoid delusions.
[ترجمه مائده] doctor of Psychiatrist Love for Humans doesn’t not deserve every hart
|
[ترجمه گوگل]روانپزشک گفت که او از توهمات پارانوئید رنج می برد [ترجمه ترگمان]اون روان پزشک گفت که از توهمات paranoid رنج می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A psychiatrist said McKibben was competent to stand trial .
[ترجمه گوگل]یک روانپزشک گفت مک کیبن برای محاکمه صلاحیت دارد [ترجمه ترگمان]یک روانشناس گفت که McKibben صلاحیت رسیدگی به دادگاه را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. At the recommendation of a psychiatrist, the accused will remain under observation.
[ترجمه گوگل]به توصیه روانپزشک، متهم همچنان تحت نظر خواهد بود [ترجمه ترگمان]به توصیه یک روان پزشک، متهم تحت مراقبت باقی خواهد ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A colleague urged him to see a psychiatrist, but Faulkner refused.
[ترجمه گوگل]یکی از همکارانش از او خواست که به روانپزشک مراجعه کند، اما فاکنر نپذیرفت [ترجمه ترگمان]یکی از همکاران او را به دیدن روان پزشک دعوت کرد، اما Faulkner نپذیرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She felt better and the psychiatrist took her off drug therapy.
[ترجمه گوگل]او احساس بهتری داشت و روانپزشک او را از درمان دارویی کنار گذاشت [ترجمه ترگمان]اون احساس بهتری داشت و روان پزشک درمانش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The psychiatrist successfully traced some of her problems to severe childhood traumas.
[ترجمه گوگل]روانپزشک با موفقیت برخی از مشکلات او را به ترومای شدید دوران کودکی ردیابی کرد [ترجمه ترگمان]روان پزشک با موفقیت برخی از مشکلات او را در رابطه با مشکلات جدی در کودکی دنبال کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A psychiatrist was called as an expert witness for the defence.
[ترجمه گوگل]یک روانپزشک به عنوان شاهد کارشناس برای دفاع احضار شد [ترجمه ترگمان]یک روان پزشک به عنوان یک شاهد خبره برای دفاع احضار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She went to a psychiatrist to try to sort out her problems .
[ترجمه گوگل]او نزد روانپزشک رفت تا مشکلاتش را حل کند [ترجمه ترگمان]به یک روان پزشک رفت تا مشکلاتش را حل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The psychiatrist has done a lot of work with obsessives.
[ترجمه گوگل]روانپزشک با وسواس کار زیادی کرده است [ترجمه ترگمان]روان پزشک کار زیادی با obsessives انجام داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The psychiatrist must learn to maintain an unusual degree of objectivity.
[ترجمه گوگل]روانپزشک باید بیاموزد که درجه ای غیرعادی از عینیت را حفظ کند [ترجمه ترگمان]روان پزشک باید یاد بگیرد که تا حد زیادی بی طرفی را حفظ کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The psychiatrist certified her as insane.
[ترجمه گوگل]روانپزشک او را دیوانه تایید کرد [ترجمه ترگمان] روان پزشک اون رو به عنوان دیوونه تایید کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
روانپزشک (اسم)
psychiatrist
انگلیسی به انگلیسی
• medical doctor who specializes in the diagnosis and treatment of mental illnesses a psychiatrist is a doctor who treats people suffering from mental illness.
پیشنهاد کاربران
متخصص اعصاب و روان
روانپزشک ( اسم ) : پزشک متخصص در تشخیص و درمان اختلالات روانی و رفتاری
Shrink ( slang )
Therapist. . . mind doctor
مشاور
روانکاو
Psychiatrist : روان پزشک Psychotherapist : روان درمانگر psychologist : روانشناس Psychiatry : روان پزشکی Psychotherapy : روان درمانی Psychology : روانشناسی البته کلمات مرتبط بیشتری هم هست که مینویسمشون و دفعه بعد تحلیل اونارو هم میزارم. ولی مهما همینا بودن ... [مشاهده متن کامل]
Psychological Psychologic Psychotherapic Psychotic Psychotically Psychiatric 🔴تعریف PSYCHOTHERAPY : noun [count, noncount] : treatment of mental or emotional illness by talking about problems rather than by using medicine or drugs the benefits of psychotherapy 🔴تعریف PSYCHIATRIST : روان پزشکی a doctor who treats mental or emotional disorders : a doctor of psychiatry 🔴تعریف Psychiatry : روان پزشکی noun [noncount] : a branch of medicine that deals with mental or emotional disorders 🔴تعریف PSYCHOLOGIST : روانشناس noun [count] : a scientist who specializes in the study and treatment of the mind and behavior : a specialist in psychology 🔴تعریف PSYCHOLOGY : روانشناسی noun 1 [noncount] : the science or study of the mind and behavior ◀️She studied psychology in college 2 : the way a person or group thinks [noncount] ◀️the psychology of an athlete ◀️mob psychology ◀️the psychology of crowd behavior [count] We need to understand the psychologies of the two people◀️ involved in the incident