psychiatric hospitalization

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
بستری روان پزشکی / بستری در بیمارستان روانی / بستری در بخش روان پزشکی
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( پزشکی – بالینی ) :**
فرایند بستری کردن فرد در بیمارستان یا بخش روان پزشکی برای درمان مشکلات شدید روانی.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: Psychiatric hospitalization may be necessary for patients at risk of harming themselves.
بستری روان پزشکی ممکن است برای بیمارانی که در معرض آسیب به خود هستند ضروری باشد.
2. ** ( اجتماعی – حمایتی ) :**
زمانی که فرد نیاز به مراقبت شبانه روزی، پایش دارویی یا حمایت ایمنی دارد.
مثال: Families often struggle with the decision of psychiatric hospitalization.
خانواده ها اغلب با تصمیم بستری روان پزشکی دست وپنجه نرم می کنند.
3. ** ( حقوقی – اجباری ) :**
گاهی بستری می تواند غیرداوطلبانه باشد، وقتی فرد توان تصمیم گیری ندارد یا برای دیگران خطرناک است.
مثال: Involuntary psychiatric hospitalization is regulated by law.
بستری روان پزشکی غیرداوطلبانه تحت قوانین کنترل می شود.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
mental health admission – psychiatric admission – inpatient psychiatric care – institutionalization