psych out


(خودمانی) 1- روحیه ی خود را از دست دادن، دچار تزلزل روحی شدن، دستپاچه شدن 2- (برای احتراز از کار یا موقعیت بخصوص)خود را به دستپاچگی زدن، هراس نمایی کردن

جمله های نمونه

1. His attempt to psych out the other competition seemed to work.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید تلاش او برای روان‌کردن رقابت دیگر مؤثر بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تلاش او برای خارج شدن از competition، به نظر می رسید که کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some soldiers were able to get out of the army by psyching out.
[ترجمه گوگل]برخی از سربازان با روانی توانستند از ارتش خارج شوند
[ترجمه ترگمان]بعضی از سربازها قادر بودند با این وضع از ارتش خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I could psych out the captors, and I could put out orders that would frustrate them and keep them off balance.
[ترجمه گوگل]می‌توانستم اسیرکنندگان را روانی کنم، و می‌توانم دستوراتی را صادر کنم که آنها را ناامید کند و تعادلشان را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]من می توانستم psych را بیرون بیاورم، و من می توانستم به آن ها دستور بدهم که آن ها را ناامید کند و تعادل آن ها را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. James's book rather rewrites history when he says that he wanted Niki to think he'd been psyched out.
[ترجمه گوگل]کتاب جیمز بیشتر تاریخ را بازنویسی می‌کند، وقتی می‌گوید که می‌خواست نیکی فکر کند که روانی شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب جیمز ترجیح می داد تاریخ را دوباره تکرار کند وقتی که می گوید می خواهد نیکی فکر کند که او دیوانه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When taking exams, street-smart people are likely to get better grades than their knowledge merits because they can "psych out" the test.
[ترجمه گوگل]هنگام شرکت در امتحانات، افراد باهوش خیابانی احتمالاً نمرات بهتری نسبت به شایستگی دانش خود می گیرند، زیرا می توانند آزمون را "روانی" کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که امتحان کردن، افراد هوشمند به احتمال زیاد نمرات بهتری نسبت به شایستگی دانش خود دارند، زیرا آن ها می توانند \"روانی\" را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I psych out every time I enter an examination room.
[ترجمه گوگل]هر بار که وارد اتاق معاینه می شوم روانی می کنم
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که وارد اتاق بازجویی میشم روانی میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Originally, dad early psych out my mind, oneself conceals a box.
[ترجمه گوگل]در اصل، پدر در اوایل ذهن من، خود یک جعبه را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]در اصل، پدر خیلی زود عقلش رو از دست داده خودش یه جعبه رو مخفی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After Marco Polo establishes his namesake effect, he does NOT have to psych out each individual writer after himself.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه مارکوپولو اثر همنام خود را ایجاد کرد، مجبور نیست هر نویسنده ای را پس از خودش روانی کند
[ترجمه ترگمان]بعد از این که مارکو پولو اثر همنام خود را ایجاد کرد، او مجبور نیست که هر نویسنده را بعد از خودش psych
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

To intentionally deceive or intimidate someone psychologically, often in a competitive or confrontational context. “Psych - out” is commonly used in sports or games to describe psychological tactics aimed at gaining an advantage over opponents.
...
[مشاهده متن کامل]

فریب دادن یا ارعاب عمدی شخصی از نظر روانی، اغلب در یک زمینه رقابتی یا تقابلی. "psych out" معمولاً در ورزش ها یا بازی ها برای توصیف تاکتیک های روانشناختی با هدف به دست آوردن برتری نسبت به حریف استفاده می شود.
For instance, a basketball player might try to psych out their opponent by trash - talking or making intimidating gestures.
In a poker game, a player might use a psych - out strategy by bluffing or displaying confidence to make opponents doubt their own hands.
A person might say, “I’m going to psych - out my opponent with mind games and throw off their concentration. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-psychology/
analyse or solve
to guess correctly the intentions of ( another )
تحلیل روانشناختی
به درستی حدس زدن چیزی
No one said you had to be perfect. Yes, we should always want to improve, but never psych yourself out with negative inner thoughts and doubts.

بپرس