1. psych out
(خودمانی) 1- روحیه ی خود را از دست دادن،دچار تزلزل روحی شدن،دستپاچه شدن 2- (برای احتراز از کار یا موقعیت بخصوص)خود را به دستپاچگی زدن،هراس نمایی کردن
2. to psych up his opponent, he kept whistling
برای خراب کردن روحیه ی طرف مرتبا سوت می زد.
3. We both knew we had to psych ourselves up for the race.
[ترجمه گوگل]هر دوی ما می دانستیم که باید برای مسابقه روانی کنیم
[ترجمه ترگمان]جفتمون می دونستیم که باید خودمون رو به خاطر مسابقه روانی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They are like heavyweight boxers, trying to psych each other out and build themselves up.
[ترجمه گوگل]آنها مانند بوکسورهای سنگین وزن هستند که سعی می کنند یکدیگر را روانی کنند و خود را بسازند
[ترجمه ترگمان]آن ها مثل boxers سنگین وزن هستند، سعی می کنند همدیگر را از هم جدا کنند و خودشان را بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. After work, it is hard to psych yourself up for an hour at the gym.
[ترجمه گوگل]بعد از کار، سخت است که برای یک ساعت در باشگاه، خود را روانی کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از کار خیلی سخته که یه ساعت تو باشگاه باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I could psych out the captors, and I could put out orders that would frustrate them and keep them off balance.
[ترجمه گوگل]میتوانستم اسیرکنندگان را روانی کنم، و میتوانم دستوراتی را صادر کنم که آنها را ناامید کند و تعادلشان را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]من می توانستم psych را بیرون بیاورم، و من می توانستم به آن ها دستور بدهم که آن ها را ناامید کند و تعادل آن ها را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I'm a psych major now.
[ترجمه گوگل]من الان ارشد روانشناسی هستم
[ترجمه ترگمان]من الان یه روانشناس روانشناسی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If the episode was staged to psych me out, it worked.
[ترجمه گوگل]اگر اپیزود برای روانی من روی صحنه می رفت، کار می کرد
[ترجمه ترگمان]اگه این قسمت برنامه ریزی شده بود که منو روانی کنه، جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Psych! Ha-ha, just messing with you.
[ترجمه گوگل]روانی! ها-ها، فقط با شما درگیرم
[ترجمه ترگمان]! روانی فقط دارم سربه سرت میذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. While his classmates are bombarding the Psych professor with last-minute questions, he's watching the second season of Arrested Development on Netflix.
[ترجمه گوگل]در حالی که همکلاسی هایش در حال بمباران استاد روان با سوالات لحظه آخری هستند، او در حال تماشای فصل دوم Arrested Development در نتفلیکس است
[ترجمه ترگمان]در حالی که هم کلاسی هایش استاد Psych را با سوالات آخرین دقیقه بمباران می کنند، او فصل دوم توسعه توقیف شده در نت فلیکس را تماشا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When taking exams, street-smart people are likely to get better grades than their knowledge merits because they can "psych out" the test.
[ترجمه گوگل]هنگام شرکت در امتحانات، افراد باهوش خیابانی احتمالاً نمرات بهتری نسبت به شایستگی دانش خود می گیرند، زیرا می توانند آزمون را "روانی" کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که امتحان کردن، افراد هوشمند به احتمال زیاد نمرات بهتری نسبت به شایستگی دانش خود دارند، زیرا آن ها می توانند \"روانی\" را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Psych, I joke, I joke, I kidd, I kidd.
[ترجمه گوگل]روانی، شوخی کردم، شوخی کردم، شوخی کردم، شوخی کردم
[ترجمه ترگمان]به شوخی می گویم: روانی، شوخی می کنم، شوخی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. And orderly sits Michael down inside the psych ward's TV room. Michael, still displaying the same vacant stare, now wears a white jumpsuit.
[ترجمه گوگل]و مرتب مایکل را داخل اتاق تلویزیون بخش روانی می نشیند مایکل که هنوز همان نگاه خالی خود را نشان می دهد، اکنون یک کت و شلوار سفید به تن دارد
[ترجمه ترگمان]و ترتیب \"مایکل\" رو توی اتاق بخش روانی بخش روانی بستری می کنه مایکل که هنوز همان زل خالی را نشان می داد، لباس سفیدی بر تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید