pry loose

انگلیسی به انگلیسی

• remove (from under a heavy object), extricate

پیشنهاد کاربران

کَندن
مثال :
They had so much trouble prying money loose from local elites
کندن پول از نخبگان محلی ، برایشان دردسر داشت .
گسستن، گسیختن، بریدن
یک ) رها کردن، خلاص کردن
دو ) به میزان زیادی بهبود یافتن

بپرس