proximate

/ˈprɑːksəmət//ˈprɒksɪmət/

معنی: نزدیک، پیوسته، تقریبی، بیفاصله
معانی دیگر: (زمان یا ترتیب یا فاصله) نزدیک ترین، مستقیم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: proximately (adv.), proximateness (n.), proximation (n.)
(1) تعریف: very close or near in location or time.
مشابه: adjacent, approximate, close, immediate, neighboring

(2) تعریف: directly preceding or following in order.

(3) تعریف: nearly exact; approximate.
متضاد: exact
مشابه: approximate, near, rough, rude

جمله های نمونه

1. The proximate cause is more simple.
[ترجمه گوگل]علت تقریبی ساده تر است
[ترجمه ترگمان]علت قطعی بیشتر ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The foregoing discussion has dealt with proximate causes.
[ترجمه گوگل]بحث فوق به علل تقریبی پرداخته است
[ترجمه ترگمان]بحث فوق با علل قطعی مواجه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is clear that the proximate cause has been government action.
[ترجمه گوگل]واضح است که علت تقریبی آن اقدام دولت بوده است
[ترجمه ترگمان]روشن است که علت قطعی اقدام دولت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The obvious proximate cause was last week's trade figures, and these spell serious trouble for the Chancellor.
[ترجمه گوگل]دلیل نزدیک به وضوح، ارقام تجاری هفته گذشته بود و این مشکلات جدی برای صدراعظم بود
[ترجمه ترگمان]علت قطعی این موضوع ارقام تجاری هفته گذشته بود و این موضوع برای صدراعظم گرفتاری جدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The proximate cause of death was colon cancer.
[ترجمه گوگل]علت تقریبی مرگ سرطان روده بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]علت قطعی مرگ، سرطان روده بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But still these are all proximate causes of poor performance.
[ترجمه گوگل]اما هنوز هم همه اینها دلایل تقریبی عملکرد ضعیف هستند
[ترجمه ترگمان]اما این ها همه دلایل قطعی عملکرد ضعیف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A proximate analysis of coal was conducted with TG - DTG - DTA thermal analysis technology.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل تقریبی زغال سنگ با تکنولوژی آنالیز حرارتی TG - DTG - DTA انجام شد
[ترجمه ترگمان]تحلیل تقریبی زغال سنگ با استفاده از فن آوری آنالیز حرارتی TG - DTG انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The proximate desired closed - loop model is got by the controller.
[ترجمه گوگل]مدل حلقه بسته نزدیک مورد نظر توسط کنترلر دریافت می شود
[ترجمه ترگمان]مدل حلقه بسته مورد نظر به وسیله کنترلر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My sister, Satya, lives several blocks abungalow safely proximate to the ocean.
[ترجمه گوگل]خواهر من، ساتیا، در چندین بلوک حیاطی در نزدیکی اقیانوس زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]خواهرم، Satya، چندین بلوک دارد که به طور ایمن به اقیانوس نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The definition of proximate rule was proposed based on the characteristic of text classification rule extraction.
[ترجمه گوگل]تعریف قاعده تقریبی بر اساس ویژگی استخراج قانون طبقه بندی متن پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]تعریف قاعده قطعی براساس ویژگی استخراج قانون طبقه بندی متن پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Principle of proximate cause is the fundamental in the phase of claiming damages and claiming setting for marine insurance.
[ترجمه گوگل]اصل علت تقریبی در مرحله مطالبه خسارت و تنظیم مطالبه بیمه دریایی، اساسی است
[ترجمه ترگمان]اصل علت قطعی، اساسی در مرحله ادعای خسارت و ادعای ایجاد بیمه دریایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The proximate cause of the rift between the former Kyrgyz president and the Kremlin was his reneging on a deal to evict U. S. forces from a military base in Kyrgyzstan.
[ترجمه گوگل]علت تقریبی شکاف بین رئیس جمهور سابق قرقیزستان و کرملین نادیده گرفتن توافق برای بیرون راندن نیروهای آمریکایی از یک پایگاه نظامی در قرقیزستان بود
[ترجمه ترگمان]علت قطعی شکاف بین رئیس جمهور سابق قرقیزستان و کرملین جهت بیرون راندن یو اس نیروهای نظامی از پایگاه نظامی در قرقیزستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My intimate mate's ultimate estimate a proximate the a ropriate value.
[ترجمه گوگل]تخمین نهایی همسر صمیمی من تقریباً یک مقدار مناسب است
[ترجمه ترگمان]دوست صمیمی من تخمین نهایی یک ارزش ropriate را تخمین می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chapter four explores the rules of proximate cause comprehensively and carefully through empirical analysis.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم قواعد علت تقریبی را به طور جامع و با دقت از طریق تحلیل تجربی بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]فصل چهار، قواعد علت قطعی را به طور جامع و با دقت از طریق تحلیل تجربی بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Connect people who are proximate geographically.
[ترجمه گوگل]افرادی که از نظر جغرافیایی نزدیک هستند را به هم متصل کنید
[ترجمه ترگمان]افرادی را که از لحاظ جغرافیایی نزدیک هستند به یکدیگر متصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزدیک (صفت)
near, nigh, close, nearby, hand-to-hand, adjacent, adjoining, neighbor, contiguous, vicinal, accessible, relative, proximate, forthcoming, upcoming

پیوسته (صفت)
contiguous, vicinal, eternal, incessant, continuous, attached, allied, united, joined, connected, proximate, continual, uninterrupted, ceaseless, syndetic, coalescent, legato, married

تقریبی (صفت)
approximate, proximate

بی فاصله (صفت)
proximate

تخصصی

[صنایع غذایی] نزدیک، مستقیم، بدون فاصله
[حقوق] قریب، مجاور، نزدیک، بلافصل، مستقیم

انگلیسی به انگلیسی

• next, closest, nearest; adjacent, nearby, located in close proximity

پیشنهاد کاربران

نزدیک، پیوسته، بیفاصله، مستقیم، تقریبی
به جز، نزدیکترین و بلافصل و . . . معانی ای از این دست، به باور من می تونیم برابرهای زیر رو هم بیاریم:
نخستین چیزی که به ذهن خطور می کنه
نمودین
نمودگرایانه
پوسته ای
ظاهری
صوری
قریب به وقوع
تقریبی - نزدیک
قریب

بپرس