proximally

انگلیسی به انگلیسی

• closely, nearly (to a place or time)

پیشنهاد کاربران

بصورت اولیه
بصورت مرکزی
در کنار هم - همزمان ( در پزشکی ، وقتی چند عملکرد بصورت همزمان، توسط یک سیستم یا ماده هورمونی اداره می شود ) .
مثال:
it is possible that observed tradeoffs
between mating, parenting, and somatic effort are proximally mediated by testosterone driven
...
[مشاهده متن کامل]

changes in mating motivation.
این امکان وجود دارد که مبادلات مشاهده شده بین جفت گیری، فرزندپروری، و تلاش های جسمانی به طور همزمان توسط تستوسترون و تغییرات ناشی از آن در انگیزه جفت گیری، هدایت و واسطه گری می شود .

( به صورت ) ابتدایی ( در آناتومی ) ، نزدیک به مبدا

بپرس