provocative

/proˈvɑːkətɪv//prəˈvɒkətɪv/

معنی: محرک، برانگیزنده، فتنه گر، عصبانی کننده
معانی دیگر: بحث انگیز، انگیزگر، تحریک آمیز، پیش انگیز، شهوت انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: provocatively (adv.), provocativeness (n.)
• : تعریف: likely or serving to provoke; stimulating or arousing.
متضاد: banal, decorous, neutral, unprovocative
مشابه: inflammatory, piquant

- He hit the man after he made a provocative remark about his family.
[ترجمه گوگل] او پس از بیان یک اظهارات تحریک آمیز در مورد خانواده اش، مرد را مورد ضرب و شتم قرار داد
[ترجمه ترگمان] مرد پس از آنکه در مورد خانواده اش اظهار نظر کرد، مرد را کتک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The provocative newspaper editorial started a political controversy.
[ترجمه گوگل] سرمقاله تحریک آمیز روزنامه جنجال سیاسی به راه انداخت
[ترجمه ترگمان] سرمقاله روزنامه تحریک کننده یک مناقشه سیاسی را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This sensual novel was considered highly provocative at the time of its publication.
[ترجمه گوگل] این رمان حسی در زمان انتشار به شدت تحریک آمیز تلقی می شد
[ترجمه ترگمان] این رمان شهوانی در زمان انتشار آن بسیار تحریک کننده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dancers moved in a provocative way.
[ترجمه گوگل] رقصندگان به شکلی تحریک آمیز حرکت کردند
[ترجمه ترگمان] رقصندگان به شیوه ای تحریک آمیزی حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. one of the most provocative novels of the year
یکی از بحث انگیزترین رمان های سال

2. He doesn't really mean that—he's just being deliberately provocative.
[ترجمه گوگل]او واقعاً منظورش این نیست - او فقط عمداً تحریک کننده است
[ترجمه ترگمان]اون واقعا به این معنا نیست که - اون عمدا داره حرف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The minister's provocative remarks were widely reported in the press.
[ترجمه گوگل]اظهارات تحریک آمیز وزیر بازتاب گسترده ای در مطبوعات داشت
[ترجمه ترگمان]اظهارات تحریک آمیز وزیر در مطبوعات به طور گسترده ای گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His provocative words only fuelled the argument further.
[ترجمه گوگل]سخنان تحریک آمیز او فقط به بحث بیشتر دامن زد
[ترجمه ترگمان]سخنان تحریک آمیز او فقط این بحث را دامن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was sitting in a highly provocative pose.
[ترجمه گوگل]او در یک ژست بسیار تحریک آمیز نشسته بود
[ترجمه ترگمان]او در حالت تحریک کننده نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a deliberately provocative speech, she criticised the whole system of government.
[ترجمه گوگل]او در یک سخنرانی عمداً تحریک آمیز از کل سیستم حکومتی انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]او در یک سخنرانی تحریک کننده، کل سیستم دولت را مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This book is designed to be provocative rather than a watertight piece of economic analysis.
[ترجمه گوگل]این کتاب به‌جای تحلیل اقتصادی، تحریک‌آمیز طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این کتاب به گونه ای طراحی شده است که به جای ضد نفوذ تحلیل اقتصادی، تحریک کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was accused of being deliberately provocative .
[ترجمه گوگل]او متهم به تحریک عمدی بود
[ترجمه ترگمان]او متهم به تحریک به عمد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some adolescents might be more sexually mature and provocative than others.
[ترجمه گوگل]برخی از نوجوانان ممکن است از نظر جنسی بالغ تر و تحریک آمیزتر از دیگران باشند
[ترجمه ترگمان]برخی از نوجوانان ممکن است از نظر جنسی پخته تر و provocative از بقیه باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The programme will take a detailed and provocative look at the problem of homelessness.
[ترجمه گوگل]این برنامه نگاهی دقیق و تحریک آمیز به معضل بی خانمانی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این برنامه نگاهی مفصل و تحریک کننده به مساله بی خانمان شدن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She slowly leaned forward in a provocative way.
[ترجمه گوگل]او به آرامی به شکلی تحریک آمیز به جلو خم شد
[ترجمه ترگمان]آهسته به سمت جلو خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She wore a very provocative dress.
[ترجمه گوگل]او یک لباس بسیار تحریک آمیز پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]لباس بسیار تحریک کننده به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was dressed in a highly provocative way.
[ترجمه گوگل]او لباسی بسیار تحریک آمیز پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]به طرزی تحریک کننده لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His provocative words only fueled the argument further.
[ترجمه گوگل]سخنان تحریک آمیز او فقط به بحث بیشتر دامن زد
[ترجمه ترگمان]سخنان تحریک آمیز او تنها به بحث دامن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Andy Warhol's provocative slogan, 'Everyone will be famous for fifteen minutes', became a sixties byword.
[ترجمه گوگل]شعار تحریک آمیز اندی وارهول، "همه برای پانزده دقیقه مشهور خواهند شد"، تبدیل به یک شعار دهه شصت شد
[ترجمه ترگمان]شعار تحریک کننده اندی وارهول، همه به مدت پانزده دقیقه مشهور خواهند بود و به دهه شصت تبدیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محرک (صفت)
motive, actuating, driving, stimulant, provocative, moving, motor, appetizing, impellent, excitant, incitant, locomotive, propellant, motory, propellent

برانگیزنده (صفت)
irritant, provocative, impressive, excitant

فتنه گر (صفت)
provocative

عصبانی کننده (صفت)
provocative, outrageous

انگلیسی به انگلیسی

• arousing, stimulating; instigative, inciting; inflammatory, annoying, irritating
something that is provocative is intended to make people react angrily.
provocative behaviour is intended to make someone feel sexual desire.

پیشنهاد کاربران

جالب توجه
در مباحث رهبری و توسعه، دو مفهدم داریم با عنوان provoke و evoke.
provoke ( provocative ) به ترتیب فعل و صفت به معنی این هست که با تحریک افراد، اونها رو وادار به واکنش می کنیم اما evoke ( evocative ) به معنی تداعی گر است، در این مفهوم روی بیدار کردن ارزش های بنیادی افراد کار می کنیم و ارزش هاشون رو بهشون یادآوری می کنیم. هدف هر دو تا تاکتیک، به حرکت در آوردن آدم هاست و خارج کردنشون از حیطه امن.
...
[مشاهده متن کامل]

در واقع تفاوت این دو مفهوم این هست که در هر دو حالت، افراد رو تحریک می کنیم برای عکس العمل، اما در اولی این تحریک از راه ترغیب کردن افراد به این هستش که متفاوت فکر کنند، فرضیات یا الگوهای ذهنی خودشون رو زیرسوال ببرند و ارزیابی کنند، و موارد دیگر. اما در حالت دوم، تحریک از طریق یادآوری بعضی از ارزش ها و باورهای افراد انجام میشه تا تحت تاثیر اون ها، به سمت اهداف حرکت کنند. عموما هدف از این کارها، افزایش خلاقیت، قدرت حل مسئله، و رشد و توسعه فردی است.

در متون علمی - تحقیقی provocative در برابر conclusive قرار دارد یعنی عکس هم هستند.
اولی یعنی برانگیزاننده
دومی یعنی ثابت شده و قطعی
در ست برعکس چیزی که شاهین فرمودن!
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : provoke
✅️ اسم ( noun ) : provocation
✅️ صفت ( adjective ) : provocative
✅️ قید ( adverb ) : provocatively
تحریک آمیز ( سکسی ، شهوت انگیز )
آتشین، داغ، شورآفرین
provocative ( adj ) = تحریک آمیز، تحریک کننده، محرک، برانگیزنده، عصبانی کننده/جلب توجه کننده/شهوت برانگیز ( اگر رفتار یا لباس تحریک آمیز باشد ، هدف آن ایجاد میل جنسی است )
معانی دیگر :::: تهییج کننده
...
[مشاهده متن کامل]

provocative of curiosty = تحریک کنجکاوی
provocative diet = رژیم محرک
a provocative question/remark = یک سوال/اظهار نظر تحریک آمیز
a provocative speech = یک سخنرانی تحریک آمیز
provocative advertisements = تبلیغات تحریک آمیز
examples:
1 - The programme will take a detailed and provocative look at the problem of homelessness.
این برنامه با نگاهی دقیق و جلب توجه کننده به مشکل بی خانمانی پرداخته است.
2 - In a deliberately provocative speech, she criticized the whole system of government.
وی در یک سخنرانی عمداً تحریک آمیز ، از کل سیستم حکومتی انتقاد کرد.
3 - She slowly leaned forward in a provocative way.
او به آرامی به روشی شهوت برانگیز به جلو خم شد.

جنجالی، بحث برانگیز
Yet Netanyahu’s 👉provocative👈, alienating style has imbued Israeli politics with a toxicity that some fear will linger long after he leaves the scene
POLITICO. com@
Often sexually provocative
1 ) جنجالی
2 ) تحریک آمیز
It has become very provocative, wild and insect
It burns from your fire
Violence because you are away from me and you have to wait a few days
You are hot
This love will not be slave and master

تحریک کننده
دلگرم کننده، مشوّق
شورانگیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس