اسم ( noun )
حالات: provisoes, provisos
حالات: provisoes, provisos
• (1) تعریف: a clause that stipulates a condition or restriction in a document, such as a legal agreement or contract.
• مشابه: provision, qualification, restriction
• مشابه: provision, qualification, restriction
• (2) تعریف: a condition, restriction, or stipulation.
• مشابه: condition, qualification, restriction
• مشابه: condition, qualification, restriction
- He agreed to come with the proviso that he pay for himself.
[ترجمه گوگل] او قبول کرد که با این شرط که خودش هزینه کند بیاید
[ترجمه ترگمان] او موافقت کرد که به شرطی که برای خودش پول می دهد، بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او موافقت کرد که به شرطی که برای خودش پول می دهد، بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید