provincially


بشیوه ولایتی، با فکر محدودولایتی

جمله های نمونه

1. Political uncertainty, both provincially and federally, may continue to weigh on the currency, analysts said.
[ترجمه گوگل]به گفته تحلیلگران، عدم قطعیت سیاسی، چه در استانی و چه از نظر فدرال، ممکن است همچنان بر ارز تاثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران می گویند که عدم اطمینان سیاسی، هم استانی و هم فدرال، ممکن است به وزن این پول ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Traditional organizations frequently wind up as provincially registered non-profit societies.
[ترجمه گوگل]سازمان‌های سنتی اغلب به عنوان انجمن‌های غیرانتفاعی ثبت شده در استان منحل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]سازمان های سنتی اغلب به عنوان جوامع غیرانتفاعی ایالتی در معرض باد قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shandong provincially established hospital cardiovascular disease prevention center Director Li Ren became heir to professor to enumerate the following 10 kind of special kind of core stem.
[ترجمه گوگل]مدیر مرکز پیشگیری از بیماری‌های قلبی عروقی بیمارستانی در استان شاندونگ، مدیر مرکز پیشگیری از بیماری‌های قلبی عروقی، لی رن، وارث پروفسور شد تا 10 نوع خاص از ساقه اصلی زیر را برشمرد
[ترجمه ترگمان]لی رن، رئیس مرکز پیش گیری از بیماری های قلبی و عروقی در بیمارستان استان Shandong، به عنوان جانشین استاد در شمارش ۱۰ نوع خاص از ساقه اصلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Until recently, traditional Chinese medicine practices were not provincially regulated by the Minister of Health.
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر، شیوه های طب سنتی چینی به صورت استانی توسط وزیر بهداشت تنظیم نمی شد
[ترجمه ترگمان]تا همین اواخر، روش های سنتی طب سنتی چین توسط وزیر بهداشت ایالتی کنترل نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. School-running aim: Strive to make Yucai School provincially and nationally well-known for difference education.
[ترجمه گوگل]هدف اداره مدرسه: تلاش کنید تا مدرسه یوکای را در سطح استانی و ملی برای آموزش های متفاوت به خوبی شناخته شود
[ترجمه ترگمان]هدف از مدرسه: تلاش برای ساخت مدرسه Yucai استانی و ایالتی معروف به آموزش تفاوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was launched provincially including :the release of various local rules and regulations, the training programs, the establishment of experimental farms for breed improvement.
[ترجمه گوگل]به صورت استانی راه اندازی شد از جمله: انتشار قوانین و مقررات مختلف محلی، برنامه های آموزشی، ایجاد مزارع آزمایشی برای اصلاح نژاد
[ترجمه ترگمان]این پروژه در استانی به راه افتاد که عبارتند از: انتشار قوانین و مقررات محلی مختلف، برنامه های آموزشی، ایجاد مزارع آزمایشگاهی برای پرورش نژاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reform of pension insurance system has been put into smooth operation after the Central Authorities decided the overall planning provincially of the basic pension insurance system in 199
[ترجمه گوگل]اصلاح نظام بیمه بازنشستگی پس از تصمیم گیری مقامات مرکزی در برنامه ریزی کل استانی نظام بیمه بازنشستگی پایه در سال 1378 به خوبی عملیاتی شد
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه مقامات مرکزی تصمیم به برنامه ریزی کلی سیستم بیمه بازنشستگی در ۱۹۹ قانون اساسی گرفتند، اصلاح سیستم بیمه بازنشستگی به صورت آرام انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Zhejiang Electric Power Company has further improved and deepened the application of the bank and power network based on the provincially centralized power marketing system.
[ترجمه گوگل]شرکت برق ژجیانگ کاربرد بانک و شبکه برق را بر اساس سیستم بازاریابی برق متمرکز استانی بهبود و تعمیق بخشیده است
[ترجمه ترگمان]شرکت نیروی الکتریکی Zhejiang، کاربرد بانک و شبکه برق را براساس سیستم بازاریابی متمرکز ایالتی عمیق تر و عمیق تر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cuts also show how Mr. Lewis won't necessarily act provincially as he absorbs a prominent New York securities firm.
[ترجمه گوگل]این کاهش همچنین نشان می دهد که چگونه آقای لوئیس لزوماً به صورت استانی عمل نمی کند زیرا او یک شرکت اوراق بهادار برجسته نیویورک را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]این بریدگی ها همچنین نشان می دهند که آقای لوییس ضرورتا به استانی که یک شرکت اوراق بهادار نیویورک را جذب می کند، عمل نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Although a staple since ancient times, this was the first time that cows were produced provincially on a commercial basis.
[ترجمه گوگل]اگرچه از زمان های قدیم یکی از محصولات اصلی بود، اما این اولین بار بود که گاوها به صورت استانی و به صورت تجاری تولید می شدند
[ترجمه ترگمان]با اینکه از زمان های قدیم یک رشته اصلی بود، اما این اولین باری بود که گاوها به صورت تجاری تولید می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The country now has about 400 private foundations, 70 of them with a national scope, the rest provincially based.
[ترجمه گوگل]این کشور در حال حاضر حدود 400 بنیاد خصوصی دارد که 70 تای آنها دارای گستره ملی و بقیه استانی هستند
[ترجمه ترگمان]این کشور اکنون در حدود ۴۰۰ موسسه خصوصی دارد که ۷۰ تای آن ها دارای یک حوزه ملی هستند و بقیه آن ها استانی می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although a staple since ancient times, this was the first time that sheep were produced provincially on a commercial basis.
[ترجمه گوگل]اگرچه از زمان های قدیم یک کالای اصلی بود، اما این اولین بار بود که گوسفند به صورت استانی و به صورت تجاری تولید می شد
[ترجمه ترگمان]با اینکه از زمان های قدیم یک رشته اصلی بود، اما این اولین باری بود که گوسفندها به یک اساس تجاری تولید می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although a staple since ancient times, this was the first time that pigs were produced provincially on a commercial basis.
[ترجمه گوگل]اگرچه از زمان های قدیم یکی از مواد اصلی بود، اما این اولین باری بود که خوک ها به صورت استانی و به صورت تجاری تولید می شدند
[ترجمه ترگمان]با اینکه از زمان های قدیم یک رشته اصلی بود، اما این اولین باری بود که خوکان به عنوان یک مرکز تجاری تولید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At present, Quebec is the only province with a personal data protection law in effect that applies to the provincially regulated private sector.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، کبک تنها استانی است که دارای قانون حفاظت از داده های شخصی است که برای بخش خصوصی تحت نظارت استانی اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، کبک تنها استان با قانون حفاظت از داده های شخصی است که در بخش خصوصی ایالتی ایالتی اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an unsophisticated manner, simply, narrow-mindedly, parochially

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : province / provincial / provincialism
✅️ صفت ( adjective ) : provincial
✅️ قید ( adverb ) : provincially

بپرس