providential

/ˌprɑːvəˈdent͡ʃl̩//ˌprɒvɪˈdenʃl̩/

معنی: خوشبخت، مال اندیش، صرفه جو، مشیتی، اینده نگر
معانی دیگر: وابسته به مشیت الهی، خدایی، provident صرفه جو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: providentially (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or seeming to result from divine guidance or intervention; fortunate or lucky.
مترادف: fortunate, happy, lucky
مشابه: auspicious, blessed, fatal, fortuitous, opportune, propitious, prosperous, timely

- a providential encounter
[ترجمه گوگل] یک برخورد مشیتانه
[ترجمه ترگمان] یک برخورد الهی،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. it was providential that at the time of the earthquake we were in the courtyard
خدایی شد که هنگام زلزله در حیاط بودیم.

2. He explained the yellow fever epidemic as a providential act to discourage urban growth.
[ترجمه گوگل]او اپیدمی تب زرد را اقدامی مشروط برای جلوگیری از رشد شهری توضیح داد
[ترجمه ترگمان]او اپیدمی تب زرد را به عنوان یک عمل الهی برای دلسرد کردن رشد شهری توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A providential wind carried the raft to the shore.
[ترجمه گوگل]باد مشروط قایق را به ساحل برد
[ترجمه ترگمان]بادی providential قایق را به ساحل می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their departure just before the floods was providential.
[ترجمه گوگل]خروج آنها درست قبل از وقوع سیل به صورت مشروط بود
[ترجمه ترگمان]عزیمت آن ها در برابر سیل مشیت الهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The announcement seems providential at a time when good news is in short supply.
[ترجمه گوگل]در زمانی که خبرهای خوب کم است، اعلامیه به نظر مشروط به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این خبر در زمانی که خبر خوب در عرضه کم است، به نظر مساعد می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nevertheless, Freud did detect a providential, protective element in the superego.
[ترجمه گوگل]با این وجود، فروید یک عنصر مشیتی و محافظ را در سوپرایگو تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، فروید یک عنصر محافظ و محافظ را در ابرمن تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thanks to that providential snowstorm the attack had been repulsed.
[ترجمه گوگل]به لطف آن طوفان برف مشروط، حمله دفع شده بود
[ترجمه ترگمان]به لطف آن طوفان الهی، حمله دفع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To Robyn, it seemed a providential opportunity to make another - this time decisive - break with Charles.
[ترجمه گوگل]برای رابین، این یک فرصت مشروط به نظر می رسید تا یک جدایی دیگر - این بار تعیین کننده - با چارلز ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به این که این بار فرصت خوبی برای رسیدن به چارلز داشته باشد، این فرصت خیلی خوبی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was, however, a drawback to this providential escape, which he realized as he walked up the hall.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک اشکال در این فرار مشروط وجود داشت، که او در حالی که در سالن راه می رفت متوجه شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، مانعی در راه فرار خداوند وجود داشت که متوجه شد که در تالار قدم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This was providential rest and shelter until the moon rose.
[ترجمه گوگل]این استراحت مشیتی و پناهگاه تا طلوع ماه بود
[ترجمه ترگمان]این مشیت الهی بود تا وقتی که ماه از خواب بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Christians confess the lordship and the providential care of God over the world.
[ترجمه گوگل]مسیحیان به ربوبیت و مراقبت مشیتی خداوند در سراسر جهان اعتراف می کنند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان به اربابی اعتراف می کنند و خداوند از خداوند بر جهان مراقبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their departure just before the floods providential.
[ترجمه گوگل]خروج آنها درست قبل از سیل مشروط
[ترجمه ترگمان]عزیمت آن ها قبل از سیل مشیت الهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It'struck her as providential that she should be the instrument of his initiation.
[ترجمه گوگل]او را مشروط دانسته است که باید ابزار شروع او باشد
[ترجمه ترگمان]به نظرش چنین رسید که او باید وسیله ای برای این کار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Providential: This disposition of likelihood and individual is concerned.
[ترجمه گوگل]مشروط: این نگرش احتمالی و فردی مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]providential: این وضعیت احتمال و فردی نگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pistols were loaded so our escape is indeed providential.
[ترجمه گوگل]تپانچه ها پر بودند، بنابراین فرار ما واقعاً مشروط است
[ترجمه ترگمان]این تپانچه چنان پر بود که راه فرار ما در واقع مشیت الهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشبخت (صفت)
happy, blessed, blest, lucky, fortunate, prosperous, providential

مال اندیش (صفت)
circumspect, farseeing, provident, providential, long-headed

صرفه جو (صفت)
parsimonious, frugal, inexpensive, provident, providential, thrifty, sparing, penny-wise

مشیتی (صفت)
provident, providential

اینده نگر (صفت)
provident, providential

انگلیسی به انگلیسی

• of divine supervision or protection; fortunate, lucky
an event that is providential is lucky; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Occurring at a favorable time; fortunate 🌟✔️
🔍 مترادف: Timely
✅ مثال: The providential arrival of the doctor saved the patient’s life.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : providence
✅️ صفت ( adjective ) : provident / providential
✅️ قید ( adverb ) : providentially
providential اگر در متن به معنی فرد خوش اقبال باشد
میتوان lucky برای مترادف
و
Unlucky را به معنی مخالف آن نوشت
مترادف lucky
متضادunlucky
*اگر در متن providential به معنی فرد خوش اقبال باشد*
بقدرت خدا من جانب الله نیک اخترانه مساعد خوش اقبال fortuitous, fortunateخوشبخت
مقدر
تقدیرباورانه
مشیت انگارانه، تقدیرباورانه، سرنوشت باورانه
شانسی
از روی بخت و اقبال
نیک بختانه

بپرس