provide with

پیشنهاد کاربران

مجهز بودن به
provide sb with sth
فراهم آوردن . . . برای . . .
بستر . . . . را برای . . . مهیا کردن
The project is designed to provide young people with work.
این پروژه به منظور ایجاد فرصت شغلی برای جوانان طراحی شده است.
فراهم آوردن
چیزی را در اختیار کسی گذاشتن
تجهیز کردن با . . . مجهز کردن با
در اختیار گذاشتن
ارائه کردن با

بپرس