protracted

/proˈtræktəd//prəˈtræktɪd/

معنی: مدید، دنباله دار
معانی دیگر: کشیده، طول داده، طولانی، ممتد، متمادی

جمله های نمونه

1. they protracted the debate
آنها بحث را به درازا کشاندند.

2. the negotiations became so protracted that i got up and left
مذاکرات آنقدر طولانی شد که من بلند شدم و رفتم.

3. After protracted negotiations, Ogden got the deal he wanted.
[ترجمه گوگل]پس از مذاکرات طولانی، اوگدن به معامله ای که می خواست رسید
[ترجمه ترگمان]پس از مذاکرات طولانی، اگدن قرارداد را امضا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mandible is protracted and retracted in chewing.
[ترجمه گوگل]فک پایین در هنگام جویدن کشیده و جمع می شود
[ترجمه ترگمان]فک به درازا کشیده و در حال جویدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We won victory through protracted struggle.
[ترجمه گوگل]ما با مبارزه طولانی پیروز شدیم
[ترجمه ترگمان]ما پیروزی را از طریق مبارزات طولانی به دست آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The war was protracted for four years.
[ترجمه گوگل]جنگ چهار سال طول کشید
[ترجمه ترگمان]جنگ چهار سال طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The struggle would be bitter and protracted.
[ترجمه گوگل]مبارزه تلخ و طولانی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]مبارزه طولانی و طولانی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This has turned out to be a protracted, complex process, as reoccupation had not been finalised by July 2000.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که این یک فرآیند طولانی و پیچیده است، زیرا اشغال مجدد تا ژوئیه 2000 نهایی نشده بود
[ترجمه ترگمان]این فرآیند به یک فرآیند پیچیده و پیچیده تبدیل شده است چون reoccupation تا جولای ۲۰۰۰ نهایی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rebels aimed to overthrow the government through protracted guerrilla warfare.
[ترجمه گوگل]هدف شورشیان سرنگونی دولت از طریق جنگ چریکی طولانی بود
[ترجمه ترگمان]شورشیان قصد براندازی دولت از طریق جنگ چریکی وسیعی را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Three years of long and protracted negotiations characterized the proposals for an indoor-events arena.
[ترجمه گوگل]سه سال مذاکرات طولانی و طولانی مشخصه پیشنهادات برای عرصه رویدادهای داخلی بود
[ترجمه ترگمان]سه سال از مذاکرات طولانی و طولانی، پیشنهادها برای عرصه فضای سرپوشیده مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Contains war carnage, profanity and protracted suffering.
[ترجمه گوگل]حاوی قتل عام جنگی، ناسزاگویی و رنج طولانی است
[ترجمه ترگمان]کشتار جنگی، کشتار و کشتار طولانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were protracted delays in their trial until they appeared before a magistrate in Liverpool on February 9 last year.
[ترجمه گوگل]در دادگاه آنها تاخیرهای طولانی وجود داشت تا اینکه در 9 فوریه سال گذشته در مقابل یک قاضی در لیورپول حاضر شدند
[ترجمه ترگمان]در محاکمه آن ها چندین بار به تاخیر افتاد تا اینکه در ۹ فوریه سال گذشته در محضر یک قاضی در لیورپول ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What was looming was the protracted constitutional wrangle over Lloyd-George's budget and the House of Lords.
[ترجمه گوگل]آنچه در پیش بود، کشمکش طولانی قانون اساسی بر سر بودجه لوید جورج و مجلس اعیان بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که در شرف وقوع بود، نزاع طولانی قانون اساسی بر سر بودجه لو ید و مجلس اعیان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It can help avoid expensive and protracted litigation.
[ترجمه گوگل]این می تواند به جلوگیری از دعاوی گران قیمت و طولانی کمک کند
[ترجمه ترگمان]این می تواند به اجتناب از اقامه دعوی پرهزینه و طولانی کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bid follows protracted negotiations between the two groups about a possible merger.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به دنبال مذاکرات طولانی بین دو گروه در مورد ادغام احتمالی است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد مذاکرات طولانی بین دو گروه در مورد ادغام احتمالی را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدید (صفت)
long, extended, prolonged, protracted

دنباله دار (صفت)
protracted

انگلیسی به انگلیسی

• something that is protracted lasts a long time, especially longer than usual or longer than expected.

پیشنهاد کاربران

طولانی. ممتد // کشیده، طول داده، طولانی، ممتد، متمادی . دنباله دار
مثال:
We won victory through protracted struggle.
ما پیروزی را بخاطر تلاش طولانی {و ممتد} بدست اوردیم.
کِش دار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : protract
✅️ اسم ( noun ) : protraction
✅️ صفت ( adjective ) : protracted
✅️ قید ( adverb ) : protractedly
درازدامن، بلند، مفصل، پرمایه، پرازریزه کاری
?What do you usually do during a break
If it’s a short break because I’m doing something "physically demanding", maybe I’ll sit down for a moment. It won’t be anything 🔥protracted🔥 but just enough to get my breath back
...
[مشاهده متن کامل]

If it’s a longer break, maybe I’ll have a nap or just call it a day and go to bed. Sleep is one of the best ways I can recover when I’m truly exhausted.
If I’m not ready to go to sleep, it’s possible I’ll veg on the couch and "zone out" while watching some mindless show

lasting for a long time or made to last longer than necessary
مطول، به درازا کشیده، بیش از حد طولانی
protracted negotiations
a protracted argument/discussion
Synonyms;
drawn - out
extended
lengthy
long ( TIME )
prolonged
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/protracted
Iran may eventually get its way in protracted power struggle in Iraq
ایران ممکنه سرانجام راهی دراز مدت تلاش برای قدرت در عراق پیدا کند
بلندمدت، درازمدت، طویل، بلند
طویل المدت

بپرس