1. and through the finest branches of the protoplasmic processes which become a part of the fine nerve fibre net of the gray matter.
[ترجمه گوگل]و از طریق بهترین شاخه های فرآیندهای پروتوپلاسمی که به بخشی از شبکه فیبر عصبی ظریف ماده خاکستری تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]و از میان بهترین شاخه های درختان protoplasmic که بخشی از تور سفید پوست سفید ماده خاکستری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و از میان بهترین شاخه های درختان protoplasmic که بخشی از تور سفید پوست سفید ماده خاکستری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The biologic unit of material life is the protoplasmic cell, the communal association of chemical, electrical, and other basic energies.
[ترجمه گوگل]واحد بیولوژیکی حیات مادی، سلول پروتوپلاسمی است، ارتباط مشترک انرژیهای شیمیایی، الکتریکی و دیگر انرژیهای اساسی
[ترجمه ترگمان]واحد بیولوژیکی زندگی مادی، سلول protoplasmic، انجمن اشتراکی شیمی، الکتریکی و دیگر انرژی های اساسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واحد بیولوژیکی زندگی مادی، سلول protoplasmic، انجمن اشتراکی شیمی، الکتریکی و دیگر انرژی های اساسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Light microscope, the tumor cells varied forms, can be divided into fibrous, protoplasmic, obesity, type of glial cell tumors.
[ترجمه گوگل]میکروسکوپ نوری، سلول های تومور به اشکال مختلف، می توانند به فیبری، پروتوپلاسمی، چاقی، نوع تومورهای سلول گلیال تقسیم شوند
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ نوری، سلول های تومور اشکال مختلفی دارند و می توانند به بافت های رشته ای، protoplasmic، چاقی، نوع تومور سلولی سلولی تقسیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ نوری، سلول های تومور اشکال مختلفی دارند و می توانند به بافت های رشته ای، protoplasmic، چاقی، نوع تومور سلولی سلولی تقسیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. At the same time, she felt strangely displaced, not quite her usual tidy ego but merged with Leonard into a great big protoplasmic, ecstatic thing.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، او به طرز عجیبی احساس جابجایی میکرد، نه کاملاً همیشگی اش، بلکه با لئونارد به یک چیز بزرگ پروتوپلاسمی و خلسه ادغام شد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، احساس می کرد که جای خود را عوض کرده است، نه کاملا مرتب، بلکه با لئونارد در یک چیز بزرگ و پر شور و جذبه فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در عین حال، احساس می کرد که جای خود را عوض کرده است، نه کاملا مرتب، بلکه با لئونارد در یک چیز بزرگ و پر شور و جذبه فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. At the same time, the information of flax biotechnology of anther culture, haploid breeding, utilization of somatic mutation, protoplasmic culture, gene transformation were introduced in detail.
[ترجمه گوگل]در عین حال، اطلاعات بیوتکنولوژی کتان کشت بساک، اصلاح هاپلوئید، استفاده از جهش سوماتیک، کشت پروتوپلاسمی، تبدیل ژن به تفصیل معرفی شد
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، اطلاعات بیوتکنولوژی شکوفایی فرهنگ بساک، تولید haploid، بهره برداری از جهش جسمی، فرهنگ protoplasmic و تغییر ژن به طور مفصل معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، اطلاعات بیوتکنولوژی شکوفایی فرهنگ بساک، تولید haploid، بهره برداری از جهش جسمی، فرهنگ protoplasmic و تغییر ژن به طور مفصل معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We have seen this journey from a single atom to a complex protoplasmic biological phenomenon called life.
[ترجمه گوگل]ما این سفر را از یک اتم منفرد به یک پدیده بیولوژیکی پیچیده پروتوپلاسمی به نام حیات دیدهایم
[ترجمه ترگمان]ما این سفر را از یک اتم به یک پدیده زیستی پیچیده و پیچیده به نام زندگی دیده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما این سفر را از یک اتم به یک پدیده زیستی پیچیده و پیچیده به نام زندگی دیده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The special character of these cells is the striking arrangement of their nerve filament [axon], which arises from the cell body but also very often from any thick, protoplasmic expansion [dendrite].
[ترجمه گوگل]ویژگی خاص این سلول ها آرایش چشمگیر رشته عصبی آنها [آکسون] است که از بدن سلولی و همچنین اغلب از هر گونه انبساط پروتوپلاسمی ضخیم [دندریت] ناشی می شود
[ترجمه ترگمان]ویژگی خاص این سلول ها آرایش قابل توجه رشته عصبی آن ها است [ آکسون ] که از بدن سلول برمی خیزد، اما اغلب از هر گونه توسعه ضخیم و protoplasmic (دندریت)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ویژگی خاص این سلول ها آرایش قابل توجه رشته عصبی آن ها است [ آکسون ] که از بدن سلول برمی خیزد، اما اغلب از هر گونه توسعه ضخیم و protoplasmic (دندریت)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A single process which originates either in the body of the cell or in one of the largest protoplasmic processes, immediately at its origin from the cell, is distinguishable from these at a glance.
[ترجمه گوگل]یک فرآیند واحد که یا در بدن سلول یا در یکی از بزرگترین فرآیندهای پروتوپلاسمی منشأ می گیرد، بلافاصله در منشا آن از سلول، در یک نگاه از اینها قابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]یک فرآیند واحد که از بدن سلول یا در یکی از بزرگ ترین فرایندهای protoplasmic سرچشمه می گیرد، بلافاصله در منشا آن از سلول تشخیص داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک فرآیند واحد که از بدن سلول یا در یکی از بزرگ ترین فرایندهای protoplasmic سرچشمه می گیرد، بلافاصله در منشا آن از سلول تشخیص داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The differentiated gliocytes in free and low serum media were protoplasmic astrocytes, and fibrous astrocytes in high fetus serum media.
[ترجمه گوگل]گلیوسیت های تمایز یافته در محیط های آزاد و کم سرم، آستروسیت های پروتوپلاسمی و آستروسیت های فیبری در محیط های سرمی بالای جنین بودند
[ترجمه ترگمان]The متمایز در رسانه های آزاد و خفیف سرم، آستروسیت ها و آستروسیت هایی فیبری در رسانه ها سرم fetus بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The متمایز در رسانه های آزاد و خفیف سرم، آستروسیت ها و آستروسیت هایی فیبری در رسانه ها سرم fetus بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The evolutional course of bipolar nerve cells, multipolar neurons, pyramidal-like cells, radial glial cells and protoplasmic astrocytes were described.
[ترجمه گوگل]سیر تکاملی سلولهای عصبی دوقطبی، نورونهای چند قطبی، سلولهای شبه هرمی، سلولهای گلیال شعاعی و آستروسیتهای پروتوپلاسمی توصیف شد
[ترجمه ترگمان]دوره evolutional سلول های عصبی دو قطبی، نورون های multipolar، سلول های هرمی شکل، سلول های گلیا شعاعی و سلول های گلیا شعاعی و سلول های protoplasmic زیستی توصیف شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دوره evolutional سلول های عصبی دو قطبی، نورون های multipolar، سلول های هرمی شکل، سلول های گلیا شعاعی و سلول های گلیا شعاعی و سلول های protoplasmic زیستی توصیف شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید