protester

/ˈproˌtestər//prəˈtestə/

واخواه، واخواهی دهنده، ازروی اعترا­

جمله های نمونه

1. The protester was jabbing a finger aggressively at a policeman.
[ترجمه گوگل]معترض به شدت به یک پلیس با انگشتش ضربه می زد
[ترجمه ترگمان]یک معترض به شدت با انگشت به یک پلیس اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A woman protester was killed by a ricochet .
[ترجمه بوف] یکی از اعتراض کنندگان زن با کمانه کردن گلوله گشته شد.
|
[ترجمه گوگل]یک زن معترض توسط کمانه کشته شد
[ترجمه ترگمان]یه زن شورشی توسط یه کمانه کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A single protester attempted to unfurl a banner in the square on June but was quickly arrested by police.
[ترجمه گوگل]یک معترض در ماه ژوئن اقدام به باز کردن بنر در میدان کرد اما به سرعت توسط پلیس دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]یک معترض در ماه ژوئن تلاش کرد یک بنر را در میدان نبرد کند، اما به سرعت توسط پلیس دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The protester needed hospital treatment and months of physiotherapy after being run down.
[ترجمه گوگل]این معترض پس از سرنگون شدن نیاز به درمان بیمارستانی و ماه ها فیزیوتراپی داشت
[ترجمه ترگمان]این معترض پس از اینکه به بیمارستان آمد نیازمند درمان بیمارستان و ماه ها فیزیوتراپی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hunt steward holding the protester even appears to deliberately push him into the path of the vehicle.
[ترجمه گوگل]مباشر شکار که معترض را نگه داشته حتی به نظر می رسد که عمداً او را به مسیر وسیله نقلیه هل می دهد
[ترجمه ترگمان]مباشر شکار که معترض را نگه داشته است، حتی به نظر می رسد عمدا او را به مسیر خودرو هل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In Kwangju a protester received a near-fatal beating by police in an incident which served to give fresh impetus to the protests.
[ترجمه گوگل]در کوانگجو، یک معترض توسط پلیس مورد ضرب و شتم تقریباً کشنده ای قرار گرفت که به تظاهرات انگیزه تازه ای داد
[ترجمه ترگمان]در Kwangju، یک معترض در رویدادی که منجر به ضرب و شتم شدید پلیس شد، ضربه ای مهلک به او وارد آورد که باعث ایجاد انگیزه تازه ای برای اعتراضات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The loud protester was ejected from the scene.
[ترجمه گوگل]معترض با صدای بلند از صحنه بیرون رانده شد
[ترجمه ترگمان]معترض بلند اعتراض را از صحنه بیرون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The number of death and injury of the protester remain unclear.
[ترجمه گوگل]تعداد کشته و زخمی شدن معترض هنوز مشخص نیست
[ترجمه ترگمان]تعداد کشته شدگان و جراحت این معترض مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A police officer arrested the protester, identified by the British Press Association as a man known as "Jonnie Marbles" on the social networking service Twitter.
[ترجمه گوگل]یک افسر پلیس این معترض را دستگیر کرد که توسط انجمن مطبوعات بریتانیا مردی به نام "جانی ماربلز" در سرویس شبکه اجتماعی توییتر معرفی شد
[ترجمه ترگمان]یک افسر پلیس این معترض را که توسط انجمن مطبوعات بریتانیا به عنوان یک مرد شناخته شده به نام \"مرمره ای Jonnie\" در شبکه اجتماعی خدمات شبکه اجتماعی دستگیر شده است، دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A protester threw barrier at riot control officers outside Parliament during a demonstration in central Athens.
[ترجمه گوگل]در جریان تظاهراتی در مرکز آتن، یک معترض سدی را به سمت افسران کنترل شورش در بیرون پارلمان پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]یک معترض در طی تظاهرات در مرکز آتن، مانع از عبور ماموران کنترل شورش در خارج از پارلمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Greek police arrested a protester during clashes in central Athens.
[ترجمه گوگل]پلیس یونان یک معترض را در جریان درگیری در مرکز آتن دستگیر کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس یونان یک معترض را در طی درگیری هایی در مرکز آتن دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A Palestinian protester in a Santa Claus costume runs away from a tear gas canister fired by Israeli troops during a protest outside the West Bank village of Bilin.
[ترجمه گوگل]یک معترض فلسطینی با لباس بابا نوئل از گاز اشک آور شلیک شده توسط نظامیان اسرائیلی در حین تظاهرات در خارج از روستای بیلین در کرانه باختری فرار می کند
[ترجمه ترگمان]یک معترض فلسطینی در لباس سانتا کلوس از یک مخزن گاز اشک آور شلیک کرد که توسط نیروهای اسرائیلی در طی اعتراضی خارج از روستای کرانه باختری of شلیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Police officers arrested a protester at an anti government rally in Karachi, Pakistan, Thursday.
[ترجمه گوگل]افسران پلیس روز پنجشنبه یک معترض را در یک تظاهرات ضد دولتی در کراچی پاکستان دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس روز پنج شنبه در یک تظاهرات ضد دولتی در کراچی، پاکستان، یک معترض را دستگیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An Iranian student protester, sentenced to death for appearing on our cover, has escaped to America.
[ترجمه گوگل]یک دانشجوی معترض ایرانی که به دلیل حضور در جلد ما به اعدام محکوم شده بود به آمریکا گریخت
[ترجمه ترگمان]یک معترض ایرانی که به خاطر ظاهر شدن در پوشش ما به مرگ محکوم شده بود، به آمریکا فرار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remonstrator, demonstrator, one who makes a public display of objection; one who opposes, one who objects
a protester is a person who protests publicly about something, for example by taking part in a demonstration.

پیشنهاد کاربران

protester = someone who shows that they disagree with something by standing somewhere, shouting, carrying signs, etc
معترض
اعتراض کننده
تظاهر ات کننده
اعتراض کننده
معترض

بپرس