protector

/prəˈtektər//prəˈtektə/

معنی: پشتیبان، حامی، سرپرست، نگهدار، قیم، مستحفظ، سپردار، نیکدار
معانی دیگر: پاسداشتگر، حافظ، ایمن دار، محافظ، پایشگر، مدافع، حفاظ، پناه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who guards against harm or danger; guardian.
مشابه: escort, guard, guardian, protection, shield

(2) تعریف: a protective device.
مشابه: guard

جمله های نمونه

1. god is my protector and refuge, whom should i fear!
خداوند پشت و پناه من است ; از که بترسم !

2. Many mothers see their son as a potential protector and provider.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مادران پسر خود را به عنوان یک محافظ و تامین کننده بالقوه می بینند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مادران پسرشان را حامی و provider بالقوه می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Philip II considered himself the protector of the Catholic Church.
[ترجمه گوگل]فیلیپ دوم خود را محافظ کلیسای کاتولیک می دانست
[ترجمه ترگمان]فیلیپ دوم خود را حامی کلیسای کاتولیک می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has a reputation for being an ardent protector of individuals' liberties.
[ترجمه گوگل]او به عنوان محافظ سرسخت آزادی های افراد شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]او شهرت دارد که حامی سرسخت آزادی فردی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I regarded him as my friend and protector.
[ترجمه گوگل]من او را دوست و محافظ خود می دانستم
[ترجمه ترگمان]من او را به عنوان دوست و محافظ خود تلقی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thenceforth he became known as the Lord Protector.
[ترجمه گوگل]از آن پس او به عنوان خداوند محافظ شناخته شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن به عنوان لرد محافظ شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was my gallant, my protector.
[ترجمه گوگل]او شجاع من بود، محافظ من
[ترجمه ترگمان]او حامی من بود، حامی من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Increasingly the Thatcher governments became the protector of the ratepayer rather than the defender of local democracy.
[ترجمه گوگل]دولت‌های تاچر به‌طور فزاینده‌ای به جای مدافع دموکراسی محلی، حامی نرخ‌دهندگان شدند
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، دولت تاچر به جای مدافع دموکراسی محلی، حامی the شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He sees himself as her protector.
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان محافظ او می بیند
[ترجمه ترگمان]او خودش را به عنوان محافظ خود می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their great protector was miles away, engrossed in Parcheesi.
[ترجمه گوگل]محافظ بزرگ آنها فرسنگ ها دورتر بود و در Parcheesi غرق شده بود
[ترجمه ترگمان]protector بزرگ آن ها مایل ها دورتر بود، غرق در parcheesi
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My protector in the sepulchral darkness filled with light.
[ترجمه گوگل]محافظ من در تاریکی قبر پر از نور
[ترجمه ترگمان]محافظ من در تاریکی گور، پر از نور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wealth Protector, which combines a discretionary trust with a choice of investment plans.
[ترجمه گوگل]محافظ ثروت، که یک اعتماد اختیاری را با انتخاب طرح های سرمایه گذاری ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]حامی ثروت، که یک اعتماد اختیاری را با انتخاب برنامه های سرمایه گذاری ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He became a protector of the species four years ago at a time when badger baiting had reached alarming proportions.
[ترجمه گوگل]او چهار سال پیش در زمانی که طعمه‌گذاری گورکن به ابعاد نگران‌کننده‌ای رسیده بود، محافظ این گونه شد
[ترجمه ترگمان]او چهار سال پیش در زمانی که اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت به خطر افتاده بود، به یک حامی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Take advantage of the Home Improvement Loan Protector for peace of mind.
[ترجمه گوگل]از محافظ وام بهبود خانه برای آرامش خاطر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از \"حامی وام مسکن\" به خاطر صلح ذهن استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One can not blame the protector for being zealous in his guardianship of his nephews.
[ترجمه گوگل]نمی توان محافظ را به خاطر غیرت در قیمومیت برادرزاده هایش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]نمی شود کسی را سرزنش کرد که تحت سرپرستی یکی از خواهرزاده های his بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشتیبان (اسم)
abutment, backup, supporter, protector, guardian, patron, backer, prop, buttress, savior

حامی (اسم)
supporter, protector, patron, sponsor, actor, advocate, partisan, backer, shield, booster, bulwark, vindicator, partizan

سرپرست (اسم)
protector, administrator, supervisor, caretaker, superintendent, warden, attendant, overseer, headman, hierarch, symposiarch

نگهدار (اسم)
supporter, protector, patron, backer, prop, keeper, guard, curator, stanchion, depositary, looker, watchdog

قیم (اسم)
protector, guardian, big brother, executor

مستحفظ (اسم)
protector, caretaker, guard

سپردار (اسم)
protector, shield bearer

نیکدار (اسم)
protector

تخصصی

[برق و الکترونیک] محافظت کننده

انگلیسی به انگلیسی

• one who protects others, defender; guard, keeper, preserver
a protector of someone or something is a person or device that prevents them from being harmed or damaged.

پیشنهاد کاربران

=administrator
سرپرست
noun
[count] : a person or thing that protects someone or something
◀️She sees her older brother as her protector.
◀️a protector of free speech
◀️ear protectors
محافظ - مدافع - پشتیبان - حامی - حمایتگر
شخصی که از آسیب یا خطر محافظت می کند. نگهبان.

بپرس