فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prostrates, prostrating, prostrated
حالات: prostrates, prostrating, prostrated
• (1) تعریف: to lie or throw (oneself) flat on the ground, esp. face down in an act of humility, worship, or the like.
• مشابه: bow, grovel, kowtow
• مشابه: bow, grovel, kowtow
- He prostrated himself in front of the altar and lay for some time on the cold floor.
[ترجمه گوگل] در مقابل محراب سجده کرد و مدتی روی زمین سرد دراز کشید
[ترجمه ترگمان] در مقابل محراب از هم جدا شد و مدتی روی زمین سرد دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در مقابل محراب از هم جدا شد و مدتی روی زمین سرد دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to overcome or overthrow.
• مترادف: overcome, overpower, overthrow, overwhelm
• مشابه: bow, overmaster, subdue
• مترادف: overcome, overpower, overthrow, overwhelm
• مشابه: bow, overmaster, subdue
• (3) تعریف: to exhaust physically or emotionally.
• مترادف: exhaust, fag, fatigue, jade, tire, tucker out, wear, wear out, weary
• مترادف: exhaust, fag, fatigue, jade, tire, tucker out, wear, wear out, weary
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: lying flat on the ground or other surface.
• متضاد: standing
• مشابه: decumbent, flat, horizontal, procumbent, prone, recumbent, supine
• متضاد: standing
• مشابه: decumbent, flat, horizontal, procumbent, prone, recumbent, supine
- The bank customers and employees remained prostrate until the robbers left.
[ترجمه گوگل] مشتریان و کارمندان بانک تا زمانی که سارقان رفتند، سجده کردند
[ترجمه ترگمان] مشتریان بانک و کارمندان تا زمان عزیمت دزدان به خاک افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مشتریان بانک و کارمندان تا زمان عزیمت دزدان به خاک افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lying full-length, esp. face down as in submission or worship.
• مشابه: kowtowing
• مشابه: kowtowing
• (3) تعریف: overcome or exhausted.
• مترادف: beat, bushed, dead, exhausted, jaded, overcome, spent, tired, worn-out
• متضاد: fresh
• مشابه: done in, weary
• مترادف: beat, bushed, dead, exhausted, jaded, overcome, spent, tired, worn-out
• متضاد: fresh
• مشابه: done in, weary
- The new recruits were prostrate after completing the obstacle course.
[ترجمه گوگل] نیروهای جدید پس از اتمام دوره مانع به سجده رفته بودند
[ترجمه ترگمان] سربازان جدید پس از اتمام دوره مانع از خاک افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سربازان جدید پس از اتمام دوره مانع از خاک افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید