خودفروش
کلمه به شکل مودبانه به معنی خودفروش هست
در فیلمی که ترجمه می کردم واژه برای یه مرد ژیگول به کار رفت و ژیگول طبق تعریف مردی است که در ازای ارائه خدمت جنسی یا محافظتی، مورد حمایت و پشتیبانی ( عموماً مالی یا سیاسی ) یک زن قرار می گیرد.
مطمئن نیستم، ولی شاید، شاید، . واژه پرستو که توی فارسی به معنای زن بد کاره استفاده میشه از این واژه گرفته شده باشه.
کسبی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کسب. آنچه شخصی از کسب و ورز و جد و جهد تحصیل کرده باشد. ( ناظم الاطباء ) . مکتسب. ( یادداشت مؤلف ) . آنچه به وسیله سعی و کوشش و مهارت بدست آرند. مقابل فطری. ( فرهنگ فارسی معین ) :
... [مشاهده متن کامل]
شاه را ایران و توران کسبی و میراثی است
کسبی از تیغ و فرس میراثی از افراسیاب.
سوزنی.
محبت یا فطری بود یا کسبی. ( اوصاف الاشراف ) . رجوع به کسب شود. || روسپی و فاحشه و قحبه. ( ناظم الاطباء ) .
زنچک. [ زَ چ َ ] ( اِ مرکب ) قحبه. زن فاحشه. ( آنندراج ) . زن فاحشه و روسپی. زن ناپارسا و ناپاک. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ماده بعد شود.
کسی که از استعداد و توانایی هاش بد استفاده میکنه و خودش رو حروم میکنه
cocotte
Cyprian
sporting lady
tart
working girl
demimondaine
hustler
slattern
floozie
floozy
jade
slag
fille de joie
trollop
moll
slapper
courtesan
brass
scrubber
harlot
harlot ( 1200 - 1300 ) Old French herlot “wanderer, beggar”
Strange woman
سیاهه. [هََ / هَِ ] ( ص ) کنایه از زن بدکاره و فاحشه و قحبه. ( از برهان ) ( آنندراج ) . زن بدکار که آنرا غر و روسپی نیز گویند و بتازی قحبه خوانند. ( فرهنگ رشیدی ) :
چون کودک دبستان اخلاص و فاتحه
دشنام آن سیاهه زن از بر همی کنم.
... [مشاهده متن کامل]
سوزنی.
برفتم بگفتم دوساله وظیفت
چو برف سفیدم بداد آن سیاهه.
انوری ( دیوان چ سعید نفیسی ص 457 ) .
غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ) .
Athanasian wench
obsolete A derogatory term for a lascivious woman who readily has sex with any man who asks for it. Taken from the Athanasian Creed, an early Christian statement of belief from at least the 6th century, the opening words of which translate as "whosoever wishes. "
wench
lady of the night
creature of the night
lady of pleasure
warm ’un ( n. )
a prostitute
naughty dickey - bird ( n. ) [ext. bird n. 1 ( 1a ) ]
a prostitute
daughter of frailty ( n. )
a prostitute
daughter of joy ( n. ) [synon. Fr. fille de joie]
( US ) a prostitute
joy girl ( n. ) ( also joy lady, joy woman ) [lit. trans. Fr. fille de joie]
( US ) a prostitute
free trader ( n. ) [a play on SE free trade, a policy that does not restrict imports or exports]
a prostitute, a promiscuous girl or woman
red petticoat ( n. )
a prostitute
lioness n.
a prostitute
Barbary hen n.
a prostitute
Bankside lady n.
also Bankside beauty, . . . wench
[Bankside, on the south bank of the Thames at Southwark, the centre of London prostitution during the 17C]
a prostitute
bird of passage ( n. )
( US ) a prostitute
bird of paradise, bird of youth, dickey - bird= a prostitute, a promiscuous woman
stone - thumper ( n. )
a prostitute
laker lady n.
[for ety. see lady of the lake under lady n. ]
a prostitute
sempstress n.
also seamster, sempster, semptress
a prostitute
cock - tail ( n. )
bed - faggot ( n. ) ( also bed - fagot )
baggage
پرستو
خود رو خراب کردن ( مثلاً من فوتبالم خوبه اما میرم کشتی به خاطر منافع به خصوص پول ) زن هرز هم معنی میده
تن فروشی
کارگری جنسی
business girl
woman of ill repute
نَشمِه = روسپی
نَشمِهیدَن = مانند روسپی رفتاریدن/ بی - بند - و - بار بودن
prostitute ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: روسپی
تعریف: شخصی، معمولاً یک زن، که در فعالیت جنسی برای دریافت پول شرکت می کند
روسپی، فاحشه
زن بدکاره
فاسد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)