prospective

/prəˈspektɪv//prəˈspektɪv/

معنی: مربوط به اینده، موثر دراینده
معانی دیگر: آینده، آتی، وابسته به آینده، عطف به آینده (در برابر: عطف به گذشته یا ماسبق retrospective)، متوجه آینده، آینده نگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: prospectively (adv.)
(1) تعریف: likely or expected.
مترادف: expected, likely
مشابه: approaching, eventual, forthcoming, future, impending, looming

- The investors were already planning how to spend their prospective profits.
[ترجمه گوگل] سرمایه گذاران از قبل برنامه ریزی می کردند که چگونه سودهای احتمالی خود را خرج کنند
[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاران از قبل برنامه ریزی کرده بودند که چگونه سود احتمالی خود را خرج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: likely or intended to become.
مترادف: intended, likely
مشابه: future, incoming, possible, potential

- prospective students
[ترجمه Nazanin] دانشجویان واجد شرایط
|
[ترجمه گوگل] دانشجویان آینده نگر
[ترجمه ترگمان] دانشجویان آینده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a prospective mother
زنی که به زودی مادر خواهد شد

2. a prospective teacher
معلم آینده

3. a law that is detailed and prospective
قانونی که مفصل و آینده نگر است

4. Prospective parliamentary candidates met party leaders last week.
[ترجمه گوگل]نامزدهای احتمالی پارلمان هفته گذشته با رهبران احزاب دیدار کردند
[ترجمه ترگمان]نامزدهای پارلمانی آینده هفته گذشته با رهبران حزب دیدار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Prospective buyers should study the small ads in the daily newspaper.
[ترجمه گوگل]خریداران بالقوه باید آگهی های کوچک در روزنامه را مطالعه کنند
[ترجمه ترگمان]خریداران آتی باید آگهی های کوچکی را در روزنامه روزانه مورد مطالعه قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company escorts prospective buyers around the property.
[ترجمه گوگل]این شرکت خریداران احتمالی را در اطراف ملک همراهی می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت خریداران احتمالی را در اطراف این ملک اسکورت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When his prospective employers learned that he smoked, they said they wouldn't hire him.
[ترجمه گوگل]وقتی کارفرمایان احتمالی او متوجه شدند که او سیگار می‌کشد، گفتند او را استخدام نمی‌کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که کارفرمای احتمالی او یاد گرفت که سیگار می کشد، آن ها گفتند که او را استخدام نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We've had three sets of prospective buyers looking round the house.
[ترجمه گوگل]ما سه مجموعه از خریداران احتمالی داشته ایم که در اطراف خانه نگاه می کنند
[ترجمه ترگمان]سه دسته خریدار آینده داریم که به اطراف خانه نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A prospective premium of about 30 per cent on their initial investment is enticing.
[ترجمه گوگل]حق بیمه احتمالی حدود 30 درصد در سرمایه گذاری اولیه آنها فریبنده است
[ترجمه ترگمان]یک حق بیمه در حدود ۳۰ درصد از سرمایه گذاری اولیه آن ها فریبنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any prospective buyer will be turned off by the sight of rotting wood.
[ترجمه ..] Turn off اینجا در آن جمله بالا یعنی صرف نظر کردن اگر اشتباه نکنم دوستان
|
[ترجمه گوگل]هر خریدار احتمالی با دیدن چوب پوسیده خاموش می شود
[ترجمه ترگمان]هر خریدار بالقوه به وسیله دیدن چوب پوسیده از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. prospective students were invited to the school's open evening.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان آینده نگر به شب باز مدرسه دعوت شدند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان آینده برای عصر باز به مدرسه دعوت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A social worker is appointed to interview the prospective adopters.
[ترجمه گوگل]یک مددکار اجتماعی برای مصاحبه با پذیرندگان احتمالی منصوب می شود
[ترجمه ترگمان]یک مددکار اجتماعی برای مصاحبه با پذیرندگان آینده منصوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The faculty welcomes enquiries from prospective entrants.
[ترجمه گوگل]دانشکده از سؤالات داوطلبان بالقوه استقبال می کند
[ترجمه ترگمان]مشاور faculty از پشت سر پرس و جو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The prospective study, however, indicated a clear cut association between pseudomelanosis coli and colorectal tumours in man.
[ترجمه گوگل]با این حال، مطالعه آینده‌نگر، ارتباط واضحی را بین سودوملانوزیس کلی و تومورهای کولورکتال در انسان نشان داد
[ترجمه ترگمان]با این حال، مطالعه آینده نشان داد که یک ارتباط صریح بین pseudomelanosis coli و tumours بزرگ در انسان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به اینده (صفت)
futuristic, prospective

موثر دراینده (صفت)
prospective

تخصصی

[حسابداری] تسری اثرات تغییر به دوره های جاری و آتی بدون در نظر گرفتن اثرات انباشته تغییر
[حقوق] محتمل، منظره، آتی

انگلیسی به انگلیسی

• expected, anticipated; likely; coming in the future; possible, potential
you use prospective to describe a person who wants to be the thing mentioned.

پیشنهاد کاربران

1. احتمالی 2. بالقوه 3. آینده 4. متوجه آینده. عطف به آینده ( در مقابل عطف به ما سبق ) 5. نزدیک. قریب الوقوع
موردِ انتظار
پیش رو
معنی دقیق این کلمه میشه :
بانگاه به آینده یا آینده نگرانه دیدن
. یا یه دیدی که نسبت به آینده داری.
مثال :
1likely to do a particular thing or achieve a particular position
...
[مشاهده متن کامل]

I’m meeting a prospective buyer for the house today.
All prospective employees are required to undergo a medical examination.
2likely to happen
What are the prospective returns from an investment of $10, 000 over five years?
As NOUN
a prospective employer
Smart appearance is important to most prospective employers.
a prospective employee
A good pension scheme is the benefit most prospective employees look for.
a prospective buyer ( also a prospective purchaser formal )
He said that he had a prospective buyer for the boat.

احتمالی، بالقوه
excepted to do sth or become sth
گاها معنی "بعدی" هم میتونه بده
آینده دار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prospect
✅️ اسم ( noun ) : prospect
✅️ صفت ( adjective ) : prospective
✅️ قید ( adverb ) : prospectively
در بازاریابی میشه مشتری بالقوه، یعنی شخصی که میتواند به مشتری تبدیل شود.
یا عضو بالقوه، فردی که میتواند به عضو یک انجمن تبدیل شود و گزینه مناسبی است.
دایمی
مثل prospective mate
همسر دایمی، جفت دایمی
فک میکنم "مستعد" هم معنی میده
آتی
واجد شرایط
۱ - امید آینده/احتمال آینده/چشم و چراغ آینده/prospective teacher
۲ - احتمال وقوعprospective damage

دارای چشم اندازی روشن!
آینده نگرانه، پیش بینی شده، مورد انتظار، منتظره، قریب الوقوع
بالقوه
دارای چشم انداز ( محتمل )
دارای دورنما ( محتمل )
احتمالی، محتمل
Upcoming
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس