prosecuted

جمله های نمونه

1. they prosecuted fishing on a large scale
آنها به مقدار زیاد ماهیگیری می کردند.

2. they prosecuted them for fraud
آنها را به خاطر کلاهبرداری مورد تعقیب قرار دادند.

انگلیسی به انگلیسی

• was put on trial, was tried in a court (law)

پیشنهاد کاربران

تحت تعقیب
تعقیب می شود
you are by prosecuted
شما تحت پیگرد قانونی قرار دارید !

بپرس