prorogue

/proʊˈroʊɡ//prəʊˈrəʊɡ/

معنی: بتعویق انداختن، تعطیل کردن، تعطیل شدن
معانی دیگر: (به ویژه پارلمان انگلیس) جلسه را ختم کردن، prorogate تعطیل کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prorogues, proroguing, prorogued
مشتقات: prorogation (n.)
(1) تعریف: to discontinue a session of (a legislative body).

(2) تعریف: to put off to the future; postpone.
مشابه: adjourn, defer, postpone

جمله های نمونه

1. The Parliament was prorogued to the tenth of February.
[ترجمه گوگل]مجلس تا دهم بهمن ماه به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]پارلمان تا دهم فوریه prorogued بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This discussion was prorogued.
[ترجمه گوگل]این بحث به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]این بحث بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The legislative session prorogued yesterday.
[ترجمه گوگل]جلسه قانونگذاری دیروز متوقف شد
[ترجمه ترگمان]جلسه قانونگذاری دیروز برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parliament be prorogue for the summer recess.
[ترجمه گوگل]مجلس برای تعطیلات تابستان تعلیق شود
[ترجمه ترگمان]پارلمان برای تعطیلات تابستانی آماده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That's exactly what Canadian Prime Minister Stephen Harper did in early 20 employing a time-honored Canadian political tactic known as a "prorogue" to shut down parliamentary debate.
[ترجمه گوگل]این دقیقاً همان کاری است که استفان هارپر، نخست وزیر کانادا در اوایل سال 20 انجام داد و با استفاده از یک تاکتیک سیاسی قدیمی کانادایی که به عنوان "پرهیزکار" شناخته می شود، بحث های پارلمانی را تعطیل کرد
[ترجمه ترگمان]دقیقا همان چیزی است که استفان هارپر، نخست وزیر کانادا در اوایل روز ۲۰ با بکار بردن یک تاکتیک سیاسی کانادایی که به عنوان \"prorogue\" شناخته می شود، انجام داد تا مباحثات پارلمانی را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parliament is prorogue for the summer recess.
[ترجمه گوگل]مجلس برای تعطیلات تابستانی تعطیل است
[ترجمه ترگمان]پارلمان برای تعطیلات تابستانی آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The legislature moved to prorogue the present session.
[ترجمه گوگل]قانونگذار به تعویق انداختن جلسه حاضر اقدام کرد
[ترجمه ترگمان]مجلس قانون گزاری در جلسه حاضر شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On my advice, the Governor General has agreed to prorogue Parliament.
[ترجمه گوگل]به توصیه من، فرماندار کل با تعلیق پارلمان موافقت کرده است
[ترجمه ترگمان]به توصیه من، فرماندار موافقت کرده است که مجلس را منحل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was the third time the prime minister had employed the prorogue in as many years.
[ترجمه گوگل]این سومین باری بود که نخست‌وزیر در طول چند سال گذشته از قاتل استفاده می‌کرد
[ترجمه ترگمان]این سومین باری بود که نخست وزیر در سال های اخیر prorogue را استخدام کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بتعویق انداختن (فعل)
postpone, defer, retard, prorogate, prorogue

تعطیل کردن (فعل)
stop, shut, shut down, prorogate, prorogue, vacate

تعطیل شدن (فعل)
shut, shut down, prorogate, prorogue

انگلیسی به انگلیسی

• close or end a legislative session; postpone, defer

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم rog
📌 این ریشه، معادل "ask" یا "request" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "ask" یا "request" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 rogue: A dishonest person who "asks" for things under false pretenses
🔘 interrogative: Asking questions
🔘 interrogation: The process of "asking" questions to gather information
🔘 arrogant: Presumptuously "asking" for things without regard for others
🔘 derogatory: Referring to an "asking" that harms someone's reputation
🔘 prerogative: A right to "ask" for something before others
🔘 surrogate: A person "asked" to do something in place of another
🔘 abrogate: To legally "ask" for a duty to be revoked
🔘 supererogatory: Exceeding what was originally "asked" or required
🔘 prorogue: To "ask" for a delay or postponement of something

Prorogue /prə ( ʊ ) ˈrəʊɡ/; prorogate /ˈprəʊrəˌɡeɪt/ ( v ) – meaning: to discontinue the meetings of ( a legislative body ) without dissolving it; to differ or postpone.
توقف جلسات ( یک نهاد قانونگذاری ) بدون انحلال آن؛ به تعویق انداختن؛ تعطیل کردن؛ منحل کردن؛ متوقف شدن/کردن
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
James prorogued this Parliament, never to call another one.
جیمز این مجلس را منحل کرد و مجلس دیگری را فراخوان نکرد.
Example 2: 👇
The legislative session prorogued yesterday.
جلسه قانونگذاری دیروز متوقف شد.
Example 3: 👇
The festival organizers opted to prorogue the event by a week to accommodate more participants.
برگزارکنندگان جشنواره تصمیم گرفتند این رویداد را یک هفته به تعویق بیندازند تا شرکت کنندگان بیشتری در آن شرکت کنند.
Example 4: 👇
Nothing could prorogue his decision to step onto the dance floor once the band started to play his favorite song.
هنگامی که گروه شروع به نواختن آهنگ مورد علاقه اش کرد، هیچ چیز نمی توانست تصمیم او را برای پا گذاشتن روی زمین رقص متوقف کند.
Example 5: 👇
On my advice, the Governor General has agreed to prorogue Parliament.
به توصیه من، فرماندار کل با تعلیق پارلمان موافقت کرده است.

prorogue
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/prorogue

بپرس