proration

/ˈproˈreɪʃən//ˈproˈreɪʃən/

معنی: بخش به تناسب، سرشکنی، تقسیم به نسبت، توزیع بر حسب مدت یا نسبت
معانی دیگر: بخش به تناسب، سرشکنی، تقسیم به نسبت، توزیع برحسب مدت یانسبت

جمله های نمونه

1. Single well proration and gas recovery rate are studied through numerical simulation.
[ترجمه گوگل]نسبت چاه منفرد و نرخ بازیافت گاز از طریق شبیه‌سازی عددی مورد مطالعه قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]نرخ بهبود گاز واحد و گاز از طریق شبیه سازی عددی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bob : Its proration are exploiting and selling petroleum and producing chemical products.
[ترجمه گوگل]باب: دست اندرکاران آن بهره برداری و فروش نفت و تولید محصولات شیمیایی هستند
[ترجمه ترگمان]باب: این شرکت در حال استخراج و فروش نفت و تولید محصولات شیمیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Must enter Accruals Proration Rates.
[ترجمه گوگل]باید نرخ های نسبت تعهدی را وارد کنید
[ترجمه ترگمان] باید به \"Accruals proration\" وارد بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This paper analyses the influence coefficient of reasonable crude proration plan in Gudong Oilfield.
[ترجمه گوگل]این مقاله ضریب نفوذ طرح تناسب منطقی نفت خام در میدان نفتی گودونگ را تحلیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله ضریب نفوذ برنامه خام خام reasonable در Gudong Oilfield را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The case study indicates that such a method is more reliable than before, and provides more precise bases for further open flow potential estimation and proration measures implementation.
[ترجمه گوگل]مطالعه موردی نشان می‌دهد که چنین روشی قابل‌اعتمادتر از قبل است و مبانی دقیق‌تری برای تخمین پتانسیل جریان باز بیشتر و اجرای اقدامات تناسبی فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]مطالعه موردی نشان می دهد که چنین روشی قابل اعتمادتر از قبل است و پایه های دقیق تری برای برآورد پتانسیل جریان باز و اجرای اقدامات proration فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The internal characteristics of the torque converter were calculated from its tested external characteristics by the method of proration.
[ترجمه گوگل]مشخصات داخلی مبدل گشتاور از ویژگی های خارجی آزمایش شده آن با روش proration محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های داخلی مبدل گشتاور از ویژگی های خارجی آزمایش شده توسط روش of محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To distribute or spread costs by the process of proration or allocation. See also Absorption Costing.
[ترجمه گوگل]برای توزیع یا توزیع هزینه ها با فرآیند تقسیم یا تخصیص به هزینه جذب نیز مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]توزیع یا پخش هزینه ها ازطریق فرآیند of یا تخصیص همچنین هزینه جذب را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Based on reservoir heterogeneity and the water cut of production wells, a simple and practical method of production and injection rate proration was established.
[ترجمه گوگل]بر اساس ناهمگونی مخزن و قطع آب چاه های تولیدی، یک روش ساده و کاربردی برای تولید و تناسب نرخ تزریق ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]با توجه به عدم تجانس ذخایر و کاهش آب چاه ها، روش ساده و عملی تولید و نرخ تزریق تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gas well productivity, influenced by many factors, is the basis of development well network deployment and rational proration.
[ترجمه گوگل]بهره وری چاه گاز، تحت تأثیر عوامل بسیاری، اساس استقرار شبکه چاه توسعه و تناسب منطقی است
[ترجمه ترگمان]بهره وری خوب گاز، که تحت تاثیر عوامل بسیاری قرار گرفته، اساس توسعه استقرار شبکه خوب و proration منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخش به تناسب (اسم)
proration

سرشکنی (اسم)
proration

تقسیم به نسبت (اسم)
proration

توزیع بر حسب مدت یا نسبت (اسم)
proration

انگلیسی به انگلیسی

• proportional calculation, division proportionally

پیشنهاد کاربران

بپرس