propriety

/prəˈpraɪəti//prəˈpraɪəti/

معنی: تناسب، نزاکت، مراعات اداب نزاکت، برازندگی
معانی دیگر: مناسبت، مناسب بودن، بجا بودن، پسندیدگی، سزاواری، شایستگی، ادب، (قدیمی) خصوصیت، ویژگی، وضع، (مهجور) ملک خصوصی، قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: proprieties
(1) تعریف: proper or appropriate behavior.
مترادف: decency, decorum, manners, modesty, taste
متضاد: impropriety, indecorum
مشابه: appropriateness, civility, courtesy, delicacy, form, grace, manner, politeness, politesse, principle, refinement, seemliness

- Her telling of that tasteless joke at the dinner table showed a lack of propriety in the eyes of some of the other guests.
[ترجمه ahmad fallah] جوک بی مزه گفتنش در میز شام، یک حالت عدم نزاکتی را در چشمان بعضی از سایر میهمانان نمایانگر کرد.
|
[ترجمه گوگل] گفتن او از آن شوخی بی مزه سر میز شام نشان از عدم تناسب در چشم برخی از مهمانان دیگر داشت
[ترجمه ترگمان] با گفتن این شوخی بی مزه سر میز غذا، در چشم بعضی از میهمانان کمی ادب و نزاکت نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (pl.) the accepted polite customs and manners of society (usu. prec. by the).
مترادف: etiquette, manners, mores
مشابه: amenities, custom, decencies, decency, decorum, form, formalities, manner, morality, protocol, tradition

(3) تعریف: the quality of being suited to the circumstances.
مترادف: appropriateness, seemliness
مشابه: decorum, principles

جمله های نمونه

1. the propriety of his remarks
بجا بودن اظهارات او

2. i am not sure of the propriety of punishing a child in front of strangers
مطمئن نیستم که تنبیه بچه جلو غریبه ها کار پسندیده ای باشد.

3. They discussed the propriety of treating ill children against the wishes of the parents.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد درستی درمان کودکان بیمار برخلاف میل والدین بحث کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره شایستگی رفتار با کودکان بیمار در برابر خواسته های والدین بحث و گفتگو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We hesitated at the propriety of the method.
[ترجمه گوگل]ما در درستی روش تردید داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما در رعایت آداب و رسوم این روش تردید کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The way tourists dress offends local standards of propriety.
[ترجمه گوگل]نحوه لباس پوشیدن توریست ها استانداردهای مناسب محلی را توهین می کند
[ترجمه ترگمان]روشی که توریست ها با آن لباس می پوشند، استانداردهای محلی آداب و رسوم را نقض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their sense of social propriety is eroded.
[ترجمه گوگل]احساس شایستگی اجتماعی آنها از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]حس روابط اجتماعی از بین رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nobody questioned the propriety of her being there alone.
[ترجمه گوگل]هیچ کس درستی تنها بودن او در آنجا را زیر سوال نبرد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از آداب معاشرت با او سر در نمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The software company's propriety was cited as the chief reason for Camelot's initial exclusion from the final bidding round.
[ترجمه گوگل]مناسب بودن شرکت نرم افزاری به عنوان دلیل اصلی حذف اولیه Camelot از دور نهایی مناقصه ذکر شد
[ترجمه ترگمان]این شرکت نرم افزاری به عنوان دلیل اصلی حذف اولیه Camelot از دور نهایی گفته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The poor boy continued to fight with propriety in these fictions.
[ترجمه گوگل]پسر بیچاره در این داستان های تخیلی به مبارزه با شایستگی ادامه داد
[ترجمه ترگمان]پسر بیچاره همچنان در این افسانه ها با ادب و نزاکت به مبارزه ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Victorian propriety would have frowned upon such individual excesses.
[ترجمه گوگل]شایستگی ویکتوریایی چنین افراط و تفریط فردی را نادیده می گرفت
[ترجمه ترگمان]در این میان ادب و نزاکت ویکتوریایی با چنین excesses رو به رو می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kids today have no sense of propriety.
[ترجمه گوگل]بچه های امروزی هیچ حس شایسته ای ندارند
[ترجمه ترگمان]بچه ها امروز هیچ معنی درستی ندارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The propriety of coupling the two names, therefore, could hardly be more complete.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مناسب بودن پیوند این دو نام، به سختی می تواند کاملتر باشد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن دو اسم را با هم جفت و جور کردند، به خاطر همین، به زحمت می توانستند کامل باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the residents are inordinately preoccupied with propriety, and nothing at all is funny.
[ترجمه گوگل]اما ساکنان به طور غیرمنتظره ای درگیر نزاکت هستند و هیچ چیز خنده دار نیست
[ترجمه ترگمان]اما ساکنان بیش از حد به آداب و آداب پایبند هستند و هیچ چیز خنده دار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Are Charles and I really so susceptible to propriety, to the conventional?
[ترجمه گوگل]آیا من و چارلز واقعاً اینقدر مستعد رفتارهای متعارف هستیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا من و چارلز در این حد به آداب و رسوم و آداب و رسوم مشکوک هستیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

نزاکت (اسم)
politeness, suavity, civility, gentilesse, propriety, tact, politesse

مراعات اداب نزاکت (اسم)
propriety

برازندگی (اسم)
suitability, propriety

انگلیسی به انگلیسی

• fairness, decency; courtesy, politeness; appropriateness; suitability, fitness
propriety is the quality of being socially or morally acceptable; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Conforming to accepted standards of behavior or morality 👨‍🎓
🔍 مترادف: Decorum, correctness
✅ مثال: Her actions reflected the highest standards of propriety at the formal event
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : propriety / properness
✅️ صفت ( adjective ) : proper
✅️ قید ( adverb ) : properly
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : propriety / proprietor / proprietress / proprietorship / property
✅️ صفت ( adjective ) : proprietary / proprietorial / propertied
✅️ قید ( adverb ) : proprietorially
رفتار مناسب ،
در حالت جمع میشه : آداب
منش
رفتار مودبانه در مناسبت های رسمی
شایستگی
برازندگی ، آداب سخن

بپرس