proprietorial

/prəˌpraɪəˈtɔːriəl//prəˌpraɪəˈtɔːriəl/

وابسته به مالک

جمله های نمونه

1. He put a proprietorial arm around her.
[ترجمه گوگل]او یک بازوی مالکانه را دور او قرار داد
[ترجمه ترگمان]دستش را دور کمرش حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He laid a proprietorial hand on her arm .
[ترجمه گوگل]دستی مالکانه روی بازوی او گذاشت
[ترجمه ترگمان]دستش را روی بازویش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The longer I live alone the more proprietorial I become about my home.
[ترجمه گوگل]هر چه بیشتر تنها زندگی کنم، مالکیت خانه ام بیشتر می شود
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر در خانه خودم تنها باشم بیشتر زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She resented the proprietorial way he used her car for trips about town.
[ترجمه گوگل]او از روش مالکانه ای که او از ماشینش برای سفرهای اطراف شهر استفاده می کرد ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]او از روش proprietorial که برای سفر به شهر از ماشینش استفاده می کرد ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She felt proprietorial about the valley.
[ترجمه گوگل]او نسبت به دره احساس مالکیت می کرد
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که از دره خارج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His stare was uncompromising, almost proprietorial.
[ترجمه گوگل]نگاه خیره او سازش ناپذیر و تقریباً مالکانه بود
[ترجمه ترگمان]نگاهش قاطع و تقریبا proprietorial بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She wanted to shrug off his firm, proprietorial grasp but managed to resist.
[ترجمه گوگل]او می خواست از درک محکم و مالکانه او شانه خالی کند اما موفق شد مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست محکم شانه بالا بزند، اما نتوانست جلو خودش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One proprietorial hand was laid, light as a priestly blessing, on an old-fashioned microscope in gleaming brass.
[ترجمه گوگل]یک دست مالک، نوری به عنوان برکت کشیش، روی یک میکروسکوپ قدیمی از برنج درخشان گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]یک دستش را به عنوان دعای کشیشی به عنوان دعای کشیشی روی یک میکروسکوپ کهنه و برنجی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In recent years, the evidence for proprietorial interference has become even more weighty.
[ترجمه گوگل]در سال‌های اخیر، شواهد مداخله مالکانه حتی سنگین‌تر شده است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, it is unlikely that such proprietorial power will be exercised without reference to commercial considerations or marketing considerations.
[ترجمه گوگل]با این حال، بعید است که چنین قدرت مالکانه ای بدون اشاره به ملاحظات تجاری یا ملاحظات بازاریابی اعمال شود
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Economic growth is originated from the rationalization of proprietorial system.
[ترجمه گوگل]رشد اقتصادی از منطقی‌سازی نظام مالکیتی ناشی می‌شود
[ترجمه ترگمان]رشد اقتصادی از توجیه عقلانی سیستم proprietorial نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I walked up Fernhill Rise with a feeling of proprietorial pride.
[ترجمه گوگل]با احساس غرور مالکانه از فرنهیل رایز بالا رفتم
[ترجمه ترگمان]با احساس غرور proprietorial از خواب بلند شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a lazy, almost careless gesture; only Caroline knew that the pressure of his hand was remorseless and proprietorial.
[ترجمه گوگل]این یک حرکت تنبل و تقریباً بی دقت بود فقط کارولین می دانست که فشار دست او پشیمان کننده و مالکانه است
[ترجمه ترگمان]این حرکت، یک حرکت تنبل و تقریبا بی اعتنا بود؛ فقط کارولین می دانست که فشار دستش بی رحم و proprietorial است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Goats chewed the shadows of the rock and gazed with proprietorial sarcasm and planted themselves in my path to watch me hesitate.
[ترجمه گوگل]بزها سایه‌های صخره را می‌جویدند و با طعنه‌ای مالکانه نگاه می‌کردند و خود را در مسیر من قرار می‌دادند تا تردید مرا تماشا کنند
[ترجمه ترگمان]Goats سایه سنگ ها را جوید و با طعنه به من خیره شد و خود را در مسیر من قرار داد تا مرا معطل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a property owner, of a proprietor
proprietorial means belonging to or relating to a proprietor; a formal word.
proprietorial behaviour indicates that someone is, or thinks they are, the owner of something; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

مالکانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : propriety / proprietor / proprietress / proprietorship / property
✅️ صفت ( adjective ) : proprietary / proprietorial / propertied
✅️ قید ( adverb ) : proprietorially
مالکیتی

بپرس