proposition

/ˌprɑːpəˈzɪʃn̩//ˌprɒpəˈzɪʃn̩/

معنی: کار، پیشنهاد، قضیه، قیاس منطقی، گزاره، پیشنهاد کردن به، دعوت بمقاربت جنسی کردن
معانی دیگر: خواستاری (رجوع شود به: proposal)، هر چیز پیشنهاد شده، طرح، نقشه، برنامه، پیشگذارد، (عامیانه) پیشنهاد همخوابگی، پیشنهاد همخوابگی کردن، متلک جنسی گفتن، مطلب، موضوع، مسئله، اصل، عمل، چیز، گرفتاری، (عامیانه) معامله ی پیشنهادی، کاسبی، کارو کاسبی، (قدیمی) ارائه، در مد نظر گذاری، نوید، (منطق و ریاضیات) گزاره، حکم، (دستور زبان) رجوع شود به: statement، مقصود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a plan of action proposed; proposal.
مترادف: plan, proposal
مشابه: offer, project, scheme, suggestion, undertaking

(2) تعریف: anything presented for the purpose of discussion or evaluation.
مترادف: offer, proposal
مشابه: hypothesis, premise, proffer, suggestion

(3) تعریف: in logic, an affirmative or negative statement.
مترادف: premise
مشابه: axiom, hypothesis, postulate, statement, supposition, thesis

(4) تعریف: a suggestion or proposal for sexual relations.
مترادف: advance, come-on, pass
مشابه: impropriety, indecency, move, overture
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: propositions, propositioning, propositioned
مشتقات: propositional (adj.)
• : تعریف: to suggest or propose sexual relations to.
مشابه: flirt with

جمله های نمونه

1. the proposition to merge the two political parties
پیشنهاد ائتلاف دو حزب سیاسی

2. a losing proposition
پیشنهاد بد فرجام

3. a tough proposition
گرفتاری دشوار

4. the suggested proposition was rejected
طرح پیشنهادی رد شد.

5. the degree of proposition likelihood
درجه ی درست نمایی گزاره

6. to contravene a proposition
قضیه یا پیشنهادی را رد کردن

7. we believe in the proposition that all men are created equal
ما به این اصل اعتقاد داریم که همه ی انسان ها برابر خلق شده اند.

8. they all assented to the proposition
همه ی آنان به پیشنهاد نظر موافق دادند.

9. writing is not such an easy proposition
نویسندگی چندان کار آسانی نیست.

10. "no reptiles are warmblooded" is a negative proposition
((هیچ یک از خزندگان خونگرم نیستند)) یک گزاره ی سالب است.

11. The business proposition was rejected as impractical.
[ترجمه مرتجی] پیشنهاد کار به عنوان یک کار غر عملی رد شد
|
[ترجمه گوگل]پیشنهاد تجاری به عنوان غیرعملی رد شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کار به عنوان غیرعملی رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's a different proposition from his father?much less tolerant.
[ترجمه گوگل]او یک پیشنهاد متفاوت از پدرش است؟ بسیار کمتر مدارا می کند
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد متفاوتی از طرف پدرش داره؟ خیلی کم تر مدارا میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'd like to put a business proposition to you.
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک پیشنهاد تجاری به شما ارائه دهم
[ترجمه ترگمان]می خوام یه پیشنهاد کاری بهت بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Vote Yes on Proposition 13 but No on Propositions 12 133 and 13
[ترجمه گوگل]به گزاره 13 رای مثبت دهید، اما به گزاره های 12 133 و 13 نه
[ترجمه ترگمان]آرا در طرح پیشنهادی ۱۳، اما در مورد گزاره های ۱۲ ۱۳۳ و ۱۳ قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's a business proposition, pure and simple. No strings attached.
[ترجمه گوگل]این یک پیشنهاد تجاری، ناب و ساده است هیچ رشته ای متصل نیست
[ترجمه ترگمان]این یه پیشنهاد کاری، ناب و ساده است هیچ خبری ازش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. As a business proposition, it's a non-starter.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پیشنهاد تجاری، این یک پیشنهاد غیر شروع کننده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک گزاره کسب وکار، یک غیر مبتدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کار (اسم)
service, function, thing, office, task, act, action, deed, work, job, labor, karma, activity, ploy, affair, duty, shebang, appointment, workmanship, avocation, vocation, proposition, laboring, fist, concave, opus, kettle of fish

پیشنهاد (اسم)
motion, tender, offer, bid, plea, suggestion, proposal, proposition, proffer

قضیه (اسم)
case, clause, proposition, theorem, thesis

قیاس منطقی (اسم)
syllogism, proposition, postulate, noetics, postulation

گزاره (اسم)
proposition

پیشنهاد کردن به (اسم)
proposition

دعوت بمقاربت جنسی کردن (فعل)
proposition

تخصصی

[کامپیوتر] گزاره .
[حقوق] قضیه، پیشنهاد، طرح (پیشنهادی)، موضوع، فرضیه
[ریاضیات] گزاره
[آب و خاک] گزاره، پیشنهاد

انگلیسی به انگلیسی

• offer; plan; theory; theorem (mathematics); problem (slang)
a proposition is a statement expressing a theory or opinion.
a proposition is also an offer or suggestion.
if you proposition someone who you are not married to or having a relationship with, you ask them to have sex with you.

پیشنهاد کاربران

Propositionلایحه قانونی
طرح، موضوع، قضیه، کار، مقصود، قیاس منطقی، گزاره، پیشنهاد کردن، دعوت به مقاربت جنسی، کامپیوتر: گزاره، معماری: رای، روانشناسی: قضیه، بازرگانی: پیشنهاد
Preposition
حرف اضافه
حرف جر، حرف پیش نهاده، علوم نظامی: استقرار در محل پیش بینی شده، استقرار در محل معین شده
پیشنهاد
The cat jumped onto the table with a proposition to share the dinner.
گربه با پیشنهادی برای به اشتراک گذاشتن شام، روی میز پرید.
اصلی، مستقیم، غیر استعاره إیی، واضح
اصل
in law
Proposition 147
proposition
گزاره
all or non proposition
گزاره همه یا هیچ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : propose / proposition
✅️ اسم ( noun ) : proposal / proposition / proposer
✅️ صفت ( adjective ) : propositional
✅️ قید ( adverb ) : _
مزیت پیشنهادی
قضیه، جریان، موضوع
موضع
قضیه.
مانند قضیه فیثاغورس
Pythagorean proposition
proposition قضیه، قیاس منطقی، گزاره
preposition حرف اضافه
proposition ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: گزاره 2
تعریف: معنای تحت‏اللفظی یا صریح جمله
Preposition
در دستور زبان: حرف اضافه
Proposition
proposition can refer to several different things:
In a business context, a proposition is an offer or suggestion. For instance:
...
[مشاهده متن کامل]

Someone might write to you about a business proposition that they believe might interest you.
A company director might consider a proposition you’ve put forward1.
It’s essentially an idea or opinion related to business matters.
In mathematics and language, a proposition is a statement or problem that must be solved or proved to be true or false. For example:
Pythagoras’s theorem, which states that in any right - angled triangle, the square on the hypotenuse is equal to the sum of the squares on the other two sides, is a mathematical proposition1.
In politics ( specifically in some states of the United States ) , a proposition is a new plan that is voted on by the people of a state. For instance:
Proposition 71 commits $3 billion to studying stem cells over the next 10 years1.
On a more playful note, a proposition can also refer to a request for sexual intercourse. For example:
Someone might be propositioned by a complete stranger12.
Remember, context matters, and the meaning of “proposition” can vary depending on the situation!

قضیه
A statement that expresses a judgement or opinion
Theory
Idea
Argument
Concept
تئوری، استدلال، گمان، حدس، عقیده،
[مدیریت ارزش] ضمانت، تعهد
در عبارت �value proposition� به معنی �ضمانت ارزش آفرینی� به کار می رود. یعنی وقتی فصل �value proposition� �طرح کسب وکار� یا �مدل کسب وکار� تشریح می شود، مزیت های بلاتردید ( ضمانت شده ی ) حاصل از خرید محصول برای خریدار برشمرده می شود.
قضیه ( در فلسفه )
عقیده
توضیح: در آدرس https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/proposition به عنوان یکی از معانی واژه proposition نوشته شده:
an idea or opinion:
They were debating the proposition that "All people are created equal".
گزاره، قضیه، قیاس منطقی
پیشنهاد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس