proposal

/prəˈpoʊzl̩//prəˈpəʊzl̩/

معنی: اظهار، پیشنهاد، ابراز، طرح پیشنهادی
معانی دیگر: طرح، خواستگاری، خواستاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a suggested plan.
مترادف: offer, proposition, suggestion
مشابه: conception, design, idea, invitation, plan, program, prospectus, recommendation, scheme

(2) تعریف: the act of offering a suggestion.
مترادف: recommendation, suggestion
مشابه: offer, proffer

(3) تعریف: an offer of or request for marriage.
مترادف: offer
مشابه: suit

جمله های نمونه

1. proposal of marriage
خواستگاری برای ازدواج

2. a proposal for mutual disarmament
پیشنهاد خلع سلاح متقابل

3. her proposal was predicated on the assumption that the country's economy will expand
پیشنهاد او بر این فرض مبتنی بود که اقتصاد کشور گسترش خواهد یافت.

4. his proposal contained two important points
پیشنهاد او حاوی دو نکته ی مهم بود.

5. his proposal was rejected
پیشنهاد او رد شد.

6. his proposal was tabled until the next meeting
پیشنهاد او تا جلسه ی بعد مسکوت گذاشته شد.

7. our proposal was rejected
پیشنهاد ما رد شد.

8. the proposal passed by unanimous vote
پیشنهاد با رای همگان تصویب شد.

9. the proposal to build a new bridge
طرح ساختن پل جدید

10. your proposal was rejected by five votes
پیشنهاد شما با پنج رای (مخالف) رد شد.

11. a craven proposal for surrendering to the enemy
پیشنهاد عاجزانه مبنی بر تسلیم به دشمن

12. a modest proposal
پیشنهاد معقول

13. a sincere proposal of friendship
دعوت صمیمانه به دوستی

14. he rejected our proposal completely out of hand
او پیشنهاد ما را به کلی رد کرد.

15. i opposed that proposal when it was mooted a year ago
یک سال پیش هنگامی که آن پیشنهاد عنوان شد با آن مخالفت کردم.

16. they rejected my proposal with disdain
آنان با تحقیر پیشنهاد مرا رد کردند.

17. they spiked our proposal and presented their own
آنها پیشنهاد ما را خفه کردند و پیشنهاد خود را ارائه دادند.

18. he sniffed at our proposal
از سرسیری به پیشنهاد ما نگاه کرد.

19. let us lay this proposal aside temporarily
بیایید موقتا این پیشنهاد را کنار بگذاریم.

20. she flatly rejected our proposal
بی رودربایستی پیشنهاد ما را رد کرد.

21. to sneer down a proposal
پیشنهادی را با تحقیر رد کردن

22. his frigid reaction to our proposal
واکنش بسیار سرد او نسبت به پیشنهاد ما

23. my last word about this proposal
کلام آخر من درباره ی این پیشنهاد

24. they thought poorly of my proposal
آنها نسبت به پیشنهاد من نظر خوبی نداشتند.

25. they were lukewarm toward my proposal
نسبت به پیشنهاد من شوق و ذوقی نشان ندادند.

26. he wanted no part of the proposal
او نمی خواست با آن پیشنهاد سر و کاری داشته باشد.

27. reza's a priori rejection of my proposal disappointed me
از اینکه رضا پیشنهادم را بی درنگ رد کرد دلخور شدم.

28. she was slow in accepting my proposal
در پذیرش پیشنهاد من درنگ کرد.

29. she took the position that the peace proposal should be accepted
او بر این عقیده بود که باید پیشنهاد صلح را پذیرفت.

30. they can ill afford to refuse our proposal
آنان به سختی می توانند پیشنهاد ما را رد کنند.

31. we agree on the substance of your proposal but disagree on details
با اصل پیشنهاد شما موافقیم ولی در جزئیات اختلاف داریم.

32. her silence was an implicit rejection of our proposal
سکوت او به منزله رد کردن پیشنهاد ما بود.

33. it is apparent that you are not in favor of my proposal
معلوم است که با پیشنهاد من موافق نیستید.

مترادف ها

اظهار (اسم)
signification, statement, avouchment, declaration, saying, utterance, remark, say, adduction, adductor, testimony, allegation, proposal, showing, predication, say-so

پیشنهاد (اسم)
motion, tender, offer, bid, plea, suggestion, proposal, proposition, proffer

ابراز (اسم)
manifestation, expression, proposal

طرح پیشنهادی (اسم)
proposal

تخصصی

[حسابداری] پیشنهاد
[عمران و معماری] پیشنهاد
[بهداشت] پیش طرح
[حقوق] پیشنهاد، طرح، طرح پیشنهادی
[ریاضیات] طرح پیشنهادی، طرح، پیشنهاد

انگلیسی به انگلیسی

• proposition, suggestion; tender; plan; offer of marriage
a proposal is a suggestion or plan, often a written one, which is put forward for people to discuss and decide upon.
a proposal is also a request that someone makes to another person to marry them.

پیشنهاد کاربران

در متون پژوهشی و فضای آکادمیک به معنی ( پیشنهاده ) است.
پیشنهاد، پیشنهادی
مثال: She rejected his marriage proposal.
او پیشنهاد ازدواج او را رد کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
The proposal was approved
پیشنهاد مورد تصویب واقع شد
رهنمود - ارشادیه - دیدگاه - منظر - نقطه نظر - ارائه ( اسم:آرایه ) - چهارچوبه فکری
[شهرسازی] طرح توسعه
پیش نویس
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : propose / proposition
✅️ اسم ( noun ) : proposal / proposition / proposer
✅️ صفت ( adjective ) : propositional
✅️ قید ( adverb ) : _
تجویز، حدس، نظریه
دستورالعمل هم معنی میده
[حقوق]
لایحه
legislative proposals
لوایح قانونی
پیشنهاد پژوهشی
پیشنهاده ( نقل از فرهنگستان ادب فارسی )
پارسی/آلمانی/انگلیسی
پیش نهادن ( پیش نهاد کردن ) /propose/ vorschlagen، vorlegen
پیش نهاده/ proposal /Vorschlag
نکته: در زبان آلمانی نیز کارواژه vorschlagen به معنای پیشنهاد کردن و توصیه کردن
می باشد و ( پیش ) در زبان پارسی همان vor در زبان آلمانی است.
نظر، ایده
proposal ( عمومی )
واژه مصوب: پیشنهاده
تعریف: طرح یا پیشنهادی که به صورت مکتوب و مدون در قالبی مشخص به شخص یا اشخاص برای بررسی و پذیرش ارائه می شود
پیشنهاد رسمی
خواستگاری
پیشنهاد رسمی
پیشنهاد
پیشنهاد/مترداف با suggestion
پیشنهاده
I can't see any merit in your proposal
خواستگاری
پیشنهادیه
پیشنهاد واره
A short form of your search
خلاصه تحقیق یا جستجوی شما

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس