1. proposal of marriage
خواستگاری برای ازدواج
2. a proposal for mutual disarmament
پیشنهاد خلع سلاح متقابل
3. her proposal was predicated on the assumption that the country's economy will expand
پیشنهاد او بر این فرض مبتنی بود که اقتصاد کشور گسترش خواهد یافت.
4. his proposal contained two important points
پیشنهاد او حاوی دو نکته ی مهم بود.
5. his proposal was rejected
پیشنهاد او رد شد.
6. his proposal was tabled until the next meeting
پیشنهاد او تا جلسه ی بعد مسکوت گذاشته شد.
7. our proposal was rejected
پیشنهاد ما رد شد.
8. the proposal passed by unanimous vote
پیشنهاد با رای همگان تصویب شد.
9. the proposal to build a new bridge
طرح ساختن پل جدید
10. your proposal was rejected by five votes
پیشنهاد شما با پنج رای (مخالف) رد شد.
11. a craven proposal for surrendering to the enemy
پیشنهاد عاجزانه مبنی بر تسلیم به دشمن
12. a modest proposal
پیشنهاد معقول
13. a sincere proposal of friendship
دعوت صمیمانه به دوستی
14. he rejected our proposal completely out of hand
او پیشنهاد ما را به کلی رد کرد.
15. i opposed that proposal when it was mooted a year ago
یک سال پیش هنگامی که آن پیشنهاد عنوان شد با آن مخالفت کردم.
16. they rejected my proposal with disdain
آنان با تحقیر پیشنهاد مرا رد کردند.
17. they spiked our proposal and presented their own
آنها پیشنهاد ما را خفه کردند و پیشنهاد خود را ارائه دادند.
18. he sniffed at our proposal
از سرسیری به پیشنهاد ما نگاه کرد.
19. let us lay this proposal aside temporarily
بیایید موقتا این پیشنهاد را کنار بگذاریم.
20. she flatly rejected our proposal
بی رودربایستی پیشنهاد ما را رد کرد.
21. to sneer down a proposal
پیشنهادی را با تحقیر رد کردن
22. his frigid reaction to our proposal
واکنش بسیار سرد او نسبت به پیشنهاد ما
23. my last word about this proposal
کلام آخر من درباره ی این پیشنهاد
24. they thought poorly of my proposal
آنها نسبت به پیشنهاد من نظر خوبی نداشتند.
25. they were lukewarm toward my proposal
نسبت به پیشنهاد من شوق و ذوقی نشان ندادند.
26. he wanted no part of the proposal
او نمی خواست با آن پیشنهاد سر و کاری داشته باشد.
27. reza's a priori rejection of my proposal disappointed me
از اینکه رضا پیشنهادم را بی درنگ رد کرد دلخور شدم.
28. she was slow in accepting my proposal
در پذیرش پیشنهاد من درنگ کرد.
29. she took the position that the peace proposal should be accepted
او بر این عقیده بود که باید پیشنهاد صلح را پذیرفت.
30. they can ill afford to refuse our proposal
آنان به سختی می توانند پیشنهاد ما را رد کنند.
31. we agree on the substance of your proposal but disagree on details
با اصل پیشنهاد شما موافقیم ولی در جزئیات اختلاف داریم.
32. her silence was an implicit rejection of our proposal
سکوت او به منزله رد کردن پیشنهاد ما بود.
33. it is apparent that you are not in favor of my proposal
معلوم است که با پیشنهاد من موافق نیستید.