proportion بصورت مفرد تناسب، درجه از مقایسه
ریشه: pro ( for ) به معنای درازاء، درمقابل، مقابل، پیش
partio ( division, a part ) به معنای بخش، سهم
proportions معنی بصورت جمع: ابعاد
... [مشاهده متن کامل]
The depiction of violence in the movies has reached epidemic
proportions.
نمایش خشونت در فیلمهای سینمایی ابعاد گسترده ای یافته است.
( ترسیم/نمایش/تصویر اِ خشونت در آ/موجود فیلم ها دار/دایر/باش رسید/رسیده فراگیر/درشیوع ابعاد )
آدرس کلاس اینستاگرام 504ewords
proportions ( noun ) = بخش، قسمت/بًعد، ابعاد، نسبت، تناسب، اندازه/
the proportion of water to alcohol = نسبت آب به الکل
مترادف با کلمه : Dimension ( noun )
examples : 1 - Children make up a large proportion of the world's population.
... [مشاهده متن کامل]
کودکان بخش بزرگی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند.
2 - The goal of establishing a space station will take a team effort of major proportions.
هدف از ایجاد ایستگاه فضایی ، به تلاش گروهی در ابعاد بزرگ نیاز دارد.
3 - In mathematics, a proportions of 3 to 6 is like a proportionsof 9 to 18
در ریاضیات ، نسبت 3 تا 6 مانند نسبت 9 تا 18 است
4 - A room with small proportions is enough for you because you are single.
یک اتاق با ابعاد کوچک برای شما کافی است زیرا شما مجرد هستید.